هزار نکته باریکتر ز مو اینجاست
هزار نکته باریکتر ز مو اینجاست

هزار نکته باریکتر ز مو اینجاست

عشق، و دیگر هیچ

کدام فیلم‌ها مایه خجالت سازندگان‌شان شدند؟


به گزارش ایسنا، برخی از فیلم‌های ساخته شده توسط کارگردانان سرشناس سینما گرچه با استقبال سینمادوستان همراه می‌شود، اما بعضأ نتیجه نهایی ساخت فیلم با آنچه در ذهن کارگردان بوده متفاوت از کار درمی‌آید و همین موضوع موجب می‌شود این سینماگران از برخی ساخته‌هایشان به خوبی یاد نکنند.

«آنی هال» ساخته وودی آلن

«آنی هال» به عقیده منتقدین سینما یکی از برترین ساخته‌های «وودی آلن» تا به امروز محسوب می‌شود، اما این کارگردان صاحب‌نام همواره این فیلم کمدی رمانتیک را مایه ناامیدی خود می‌داند.

وی در این‌باره می‌گوید: در این فیلم قرار بود به رویدادهای ذهنی یک فرد پرداخته شود و مخاطب شاهد این وقایع بصورت جریال سیال ذهن باشد، اما نتیجه نهایی فیلم کاملا غیرمنسجم بود. هیچ‌کس متوجه نشد چه اتفاقی افتاده و همه بر روی رابطه من و «دایان کیتون» در فیلم متمرکز شدند که اصلا برایم مهم نبود. گرچه آلن با این فیلم موفق به کسب سه جایزه اسکار بهترین فیلم، کارگردانی و فیلمنامه نویسی شد و «دایان کیتون» نیز اسکار بازیگری گرفت، اما آلن آنقدر دوست داشت این فیلم بایگانی شود که حتی به توزیع‌کننده این فیلم پیشنهاد داد در صورتی که از اکران فیلم جلوگیری کند یک فیلم را رایگان برایش کارگردانی می‌کند!

«دیوید لینچ» در سال 1984 و پس از موفقیت فراوان فیلم «مرد فیل‌نما» اقدام به ساخت فیلمی به عنوان «تل ماسه» بر اساس رمانی نوشته «فرانک هاربرت» کرد. این سومین اقتباس سینمایی از این رمان محسوب می‌شد که دو مورد قبلی هرگز به موفقیتی دست نیافته بودند. تجربه ساخت این فیلم برای «لینچ» بسیار طولانی و سخت بود و بسیاری معتقد بودند این رمان را نمی‌توان با اقتباس به سینما آورد. این فیلم با هزینه سرسام‌آور 45 میلیون دلاری در نهایت به یک شکست بزرگ تجاری و هنری منجر شد و وی نتوانست کنترل هنری و خلاقیت‌اش را در فیلم پیاده کند و به تدریج از این فیلم فاصله گرفت.

دیوید لینچ

در حال حاضر نسخه‌هایی از فیلم «تل ماسه» موجود است که در برخی از آنها از اسم مستعار «آلن اسمیت» به عنوان کارگردان نام برده شده است؛ نامی جعلی که انجمن کارگردانان آمریکا برای کارگردانانی استفاده می‌کند که دیگر دوست ندارند هیچ وابستگی به فیلم‌شان داشته باشند.

فیلم «طناب» از «آلفرد هیچکاک» تلاشی جاه‌طلبانه از استاد تعلیق تاریخ سینما بود که بر اساس نمایشنامه‌ای با همین نام در سال 1929 ساخته شد. هیچکاک قصد داشت در این فیلم اقتباسی دقیقا از ساختار نمایشنامه استفاده کند، اما در پایان نتیجه نهایی بسیار شخصی ازکار درآمد. گرچه این فیلم با تحسین منتقدین و موفقیت تجاری همراه بود، اما هیچکاک با به دست آوردن حقوق فیلم امیدوار بود از اکران آن جلوگیری کند، اما با مرگ وی در سال 1980، این فیلم مجددا کران شد.

«استنلی کوبریک» - از برجسته‌ترین کارگردانان تاریخ سینما - اصلا علاقه‌ای به اولین تجربه خود در ساخت فیلم بلند در سال 1953 با عنوان «ترس و علاقه» ندارد و آن را آماتور، پرداخت نشده و بی‌منطق می‌داند. کوبریک در آن زمان از این نیز فراتر رفت و نگاتیوهای اصلی و تمامی کپی‌های این فیلم را خریداری کرد تا این فیلم را دیگر کسی نبیند. هم اکنون تنها یک نسخه ازفیلم «ترس و علاقه» در آرشیو «کداک» وجود دارد که در سال 2012 بازسازی و اکران مجدد شد.

 

استنلی کوبریک

«استیون سودربرگ»، کارگردان صاحب‌نام آمریکایی پیش از کسب موفقیت با فیلم «خارج از دید»، فیلمی با عنوان «پائین» ساخت. این فیلم نوآر از سودربرگ با بازی «پیتر گالاکر» گرچه با واکنش‌های متعادلی روبه رو شد، اما خود کارگردان آن را بی‌نظم، از پیش مرده، خواب‌آور و کسل‌کننده می‌داند.

«دیوید فینچر» پس از کسب تجربه فراوان در ساخت موزیک ویدئو، در اولین تلاش خود را برای ساخت فیلم بلند «بیگانه 3» را ساخت که سومین قسمت از مجموعه‌ فیلمی پرفروش بود. فینچر ساخت این فیلم را با فیلمنامه‌ای ناتمام آغاز کرد که قرار بود به تدریج و با ساخت فیلم تکمیل شود و به همین سبب مجبور بود مرتبا پاسخگوی تهیه‌کنندگان و استودیو فیلمسازی باشد. وی در نهایت فیلم را در مرحله نهایی تولید رها کرد. در سال 2003 و زمانی که چهار فیلم از مجموعه «بیگانه» در یک DVD رونمایی می‌شد، وی تنها کارگردان این مجموعه بود که در مراسم حضور نیافت.

اولین تجربه کارگردانی «جری لوئیس»، کمدین سرشناس با عنوان «روزی که دلقک گریست» در سال 1972 ساخته شد که پس از تکمیل «لوئیس» تصمیم گرفت که این فیلم هیچگاه نمایش نیابد. «جری لوئیس»، بازیگر کمدی صاحب‌نام سینما در این فیلم در نقش یک دلقک آلمانی به نام «هلموت دورک» بازی کرده است که در جریان جنگ جهانی دوم به دلایل سیاسی در یک کمپ زندانی شده است و در آنجا برای کودکان پیش از ورود به اتاق‌های گاز نمایش اجرا می‌کند. «لوئیس» درباره این فیلم می‌گوید از ساخت این فیلم خجالت‌زده ‌شدم، اما از این که اجازه ندادم کسی آن را ببیند خوشحالم. فیلم بسیار بسیار بدی بود!!

جری لوئیس در «روزی که دلقک گریست»

 

اختلاف قیمت میوه از بازار تا میادین


miveh

علی حاج فتحعلی دبیر اتحادیه بار فروشان تهران در گفت وگو با فارس گفت: قیمت انواع میوه از ابتدای ماه مبارک رمضان تاکنون ثابت بوده و حتی برخی از میوه ها و محصولات کشاورزی از جمله هندوانه، خربزه و طالبی علیرغم مصرف بیشتر در ماه مبارک رمضان به دلیل فراوانی ارزان شدهاند.

وی افزود: طبق قانون هیئت عالی نظارت (تعزیرات حکومتی) میوه فروشهای سطح شهر باید میوه را بر اساس فاکتور خرید از میدان ترهبار فقط با ۳۰ درصد بیشتر از قیمت خرید به فروش برسانند.

دبیر اتحادیه بارفروشان تهران بیان داشت: علیرغم وجود قانون متأسفانه قیمت میوه، فرنگیجات و سبزیجات در سطح شهر با ۱۰۰ درصد افزایش قیمت نسبت به فاکتور خرید از میدان تره بار به مردم فروخته میشود و به همین دلیل مردم نمیتوانند میوه را با قیمت مناسب و واقعی تهیه کنند.

وی تصریح کرد: همچنین طبق قانون فاکتور خرید باید در معرض دید خریداران قرار گیرد، در حالی که این اتفاق در میوه فروشیهای سطح شهر نمیافتد.

دبیر اتحادیه بار فروشان بیان داشت: هیچ باری از میدان بدون صدور فاکتور خارج نمیشود و در هنگام خروج بار از میدان حتما فاکتور خرید کنترل میشود.

قیمت انواع میوه و سبزیجات

انواع میوه و سبزیجاتقیمت میوه در میدان ترهبارقیمت میوه در بازار شهرستانی میدان امام حسین(ع)
هلو۲۰۰۰ تا ۳۵۰۰ تومان (برحسب کیفیت) ۳۵۰۰ تومان
شلیل۲۰۰۰ تا ۳۵۰۰ تومان  (برحسب کیفت)۳۵۰۰ تومان
آلو۲۰۰۰ تا ۳۵۰۰ تومان(بر حسب کیفیت)۴۰۰۰ تومان
سیب گلاب۲۰۰۰  تا ۳۵۰۰ بر حسب کیفیت۳۵۰۰ تومان
انگور عسگری۲۰۰۰ تا ۲۵۰۰ تومان۳۵۰۰ تا ۵۰۰۰ تومان
هلو۲۰۰۰ تا ۳۰۰۰ تومان۵۰۰۰ تومان
گیلاس۳۰۰۰  و ۶۰۰۰ تومان (برحسب کیفیت)۵۰۰۰ و ۹۰۰۰ تومان (برحسب کیفیت)
آلبالو۳۰۰۰ تومان۴۵۰۰ تومان
زردآلو۳۰۰۰ تا ۳۵۰۰ تومان۵۰۰۰ تومان
گلابی۵۰۰۰ تومان۸۵۰۰ تومان
آناناسهر کارتن ۱۱ کیلویی ۶۰ تا ۸۰ هزار تومانکیلویی ۸۰۰۰ تومان
انبه۴۵۰۰ تا ۵۰۰۰ تومان۸۵۰۰ تومان
انگور یاقوتی۲۰۰۰ تا ۲۵۰۰ تومان۵۰۰۰ تومان
موز۳۰۰۰ تومان۴۰۰۰ تومان
خربزه ۵۰۰ تا ۱۲۰۰ تومان (بر حسب کیفیت)۱۵۰۰ تومان
طالبی۵۰۰ تا ۸۰۰ تومان۱۰۰۰ تومان
هندوانه۴۰۰ تا ۴۵۰ تومان۸۰۰ تومان
فلفل دلمه‌ای۸۵۰ تومان۲۰۰۰ تومان
کدو خورشتی ۶۰۰ تومان۱۰۰۰ تومان
بادمجان۵۰۰ تومان۱۰۰۰ تومان
کاهو۵۰۰ تومان۲۵۰۰ تومان
کلم سفید۴۰۰ تومان۲۰۰۰ تومان
پیاز۸۵۰ تومان۱۳۰۰ تومان
سیب‌زمینی۱۰۰۰ تومان۱۷۰۰ تومان
گوجه فرنگی۶۰۰ تومان۱۰۰۰ تومان
خیار۶۰۰ تا ۱۰۰۰ تومان۲۰۰۰ تومان
قوره عسگری۴۰۰۰ تا ۵۰۰۰ تومان
هویج۵۰۰ تومان۱۰۰۰ تومان
بامیهدرجه یک ۱۰۰۰ درجه دو ۲۰۰۰ تومان۳۰۰۰ و ۶۰۰۰ تومان
لوبیا سبز۱۵۰۰ تومان۳۰۰۰ تا ۴۰۰۰ تومان
لیموترش۵۰۰۰ تا ۶۰۰۰ تومان۴۰۰۰ و ۷۵۰۰ تومان

براساس این گزارش: قیمت هر کیلو سبزی قُرمه، کوکو، پلو و آش در میدان میوه و تره بار تهران ۵۰۰ تومان است.

سازمان ملل: دو میلیارد و ۲۰۰ میلیون نفر در فقر به سر می‌برند


به گزارش سازمان ملل، دو میلیارد و ۲۰۰ میلیون نفر در سراسر دنیا یا فقیرند یا با درآمد بسیار کم می‌زیند. سازمان ملل خواهان تامین حداقل زندگی اعضای جامعه و حمایت از انسان‌های آسیب‌پذیر با تقویت خصلت "برگشت‌پذیری" در آنهاست.

سازمان ملل متحد در گزارش جدیدی که روز پنج‌شنبه (۲۴ ژوئیه / ۲ مرداد) در توکیو منتشر کرده نوشته است که بیش از دو میلیارد و ۲۰۰ میلیون انسان در سراسر جهان "فقیر یا تقریبا فقیر" هستند.

طبق این گزارش که توسط "برنامه توسعه انسانی" سازمان ملل انتشار یافته، حدود یک میلیارد و ۲۰۰ میلیون نفر مجبورند هر روز را با درآمدی حدود یک دلار و ۲۵ سنت یا کمتر بگذرانند.

حدود یک میلیارد و ۵۰۰ میلیون نفر در "فقر چند بعدی" به سر می‌برند. آنان محروم از بیمه و بهداشت، آموزش و استانداردهای معمولی زندگی هستند.

فجایع و کشمکش‌ها آسیب‌پذیر می‌سازد

به گزارش سازمان ملل، بحران‌های مالی، فجایع طبیعی، افزایش بهای مواد غذایی و کشمکش‌های خشونت‌بار خطر وخیم‌تر شدن این وضعیت را افزایش می‌دهند.

گزارش سازمان ملل می‌گوید در حالی‌که فقر در سراسر جهان رو به نقصان گذاشته است، نابرابری رشدیابنده و "آسیب‌پذیری‌های ساختاری" خطری جدی باقی مانده است.

حدود یک میلیارد و ۵۰۰ میلیون نفر در ۹۱ کشور در حال رشد در فقر زندگی می‌کنند و ۸۰۰ میلیون نفر دیگر نیز در یک موقعیت اقتصادی‌ متزلزل به سر می‌برند و هر آن ممکن است به دامان فقر بغلتند.

شاهدانه و ماری جوانا



 علف، گرس، گل، وید، جوینت یا ماری‌جوانا، نامش هر چه باشد نمادش یک چیز است؛ «برگ سبز هفت شاخه». این نشانه در بیشتر کشورهای دنیا به اندازه کافی شناخته شده هست، اما به نظر می رسد در تهران هنوز تعداد کسانی که آن را می شناسند – لااقل در میان ماموران و مسئولان پلیس و دولت- زیاد نیست. این روزها در خیابانهای تهران افراد زیادی را می شود دید که تی‌شرت و مانتوهایی پوشیده اند که با این نماد طراحی شده است.

اگر چه مصرف و خرید و فروش ماری‌جوانا در اروگوئه، هلند و برخی ایالت های آمریکا قانونی شده است اما در ایران این ماده غیر قانونی است و پلیس همیشه خبرهایی درباره بازداشت و برخورد با تعدادی از تولیدکنندگان و مصرف کنندگان ماری‌جوانا منتشر می کند. در جدیدترین خبر در این باره روز گذشته خبرگزاری ایرانا به نقل از فرمانده انتظامی دهدشت در استان کهگیلویه و بویراحمد از کشت گیاه ماری‌جوانا در برخی بناهای مخروبه و خالی از سکنه در حاشیه این شهر خبر داد.

زمستان سال گذشته نیز فرماندهی انتظامی ماهان در استان کرمان از کشف یک مزرعه وسیع ماری‌جوانا در یک منزل مسکونی در این شهر خبر داده بود. علاوه بر این ستاد مبارزه با مواد مخدر ایران نیز تاکنون تلاشهایی برای معرفی خطرات ماری‌جوانا و تلاش برای کاهش میل مصرف جوانان به این ماده انجام داده است.

img/daneshnameh_up/c/cc/shahdane1.jpg

با این همه آنگونه که شواهد نشان می‌دهد در ایران هنوز نماد و نشانه جهانی ماری‌جوانا برای خیلی ها شناخته شده نیست. دو سال پیش یک کتاب مذهبی درباره یکی از دعاهای مقدس شیعیان در ایران منتشر شد که مترجم آن نیز حسین الهی قمشه ای از شناخته شده ترین سخنرانان مذهبی و عرفانی در ایران بود. با این حال طرح جلدی که برای این کتاب طراحی و چاپ شد برگ هفت شاخه نماد ماری‌جوانا بود.

موضوع استفاده از نماد ماری‌جوانا فقط به همین کتاب خلاصه نمی‌شود، این روزها در ویترین فروشگاه های زیادی در تهران می توان تی شرت و مانتوهایی را  دید که با همین نماد طراحی و تولید شده اند. علاوه بر این در خیابان‌های شهر هم جوانان زیادی دیده می شوند که با لباس هایی منقش به همین طرح در حال رفت و آمدند. گفتگو با برخی از آنها نشان می دهد که انتخابشان برای لباس آگاهانه بود و از طرفداران مصرف ماری‌جوانا هستند. برخی دیگر اما اطلاعی از طرح روی لباسشان ندارند و تنها به به دلیل «قشنگ» بودنش آن را انتخاب کرده اند.

در تعریف ماری‌جوانا آمده است:«برگ و گل خشکِ گیاه شاه‌دانه است که از آن به عنوان دارویی روان‌گردان استفاده می‌شود. نشئگی، تمدد اعصاب و افزایش اشتها از مهمترین آثار دلخواه ذهنی و جسمی آن است و از عوارض جانبی مهم آن می‌توان به کاهش حافظه کوتاه مدت، خشکی دهان، سرخی دیدگان، اختلال در مهارت‌های حرکتی، و احساس اضطراب و وحشت اشاره کرد. 

ماری‌‌جوانا به عنوان ماده مخدر تفریحی، داروی درمانی و در برخی مراسم مذهبی مورد استفاده قرار می‌گیرد. استفاده از این دارو بیشتر به صورت سیگار و گاهی به صورت خوراکی است. در حالت سیگار این گیاه را معمولا همراه با توتون یا به تنهایی در داخل کاغذ سیگار مصرف می‌کنند. از اوایل قرن بیستم در اغلب کشورهای دنیا محدودیت‌هایی قانونی در مورد استفاده و فروش ماری‌جوانا و دیگر محصولات گیاه شاهدانه وضع شده است. به گزارش سازمان ملل محصولات شاهدانه رایج‌ترین داروی غیرقانونی در دنیا هستند به طوری‌که ۴ درصد مردم دنیا به طور سالانه و ۰.۶ درصد به طور روزانه از آن استفاده می‌کنند.»

«شرایط راحت و آسان برای کشت گیاه شاهدانه باعث شده خیلیها علف را در گلدان یا باغچه خانه خود بکارند. اغلب مردم و پدر و مادرها هم نسبت به این گیاه آشنایی ندارند و به همین دلیل مشکل خاصی برای کشت آن پیش نمی آید.» این را مزدک پسر جوانی می گوید که در پشت بام آپارتمان 7 طبقه محل زندگی اش در حوالی میدان هفت تیر تهران دو گلدان را به کاشت این گیاه اختصاص داده است.

مزدک می گوید: « من برای مصرف شخصی خودم و دوستانم کاشته ام، اما بعضی از رفقام پشت بام خانه خودشان را به گلخانه کاشت علف تبدیل کرده اند و اینطوری فروش خوبی هم دارند. الان کشیدن علف در میهمانی ها خیلی مد شده و مشتری های زیادی وجود دارد. برای کاشت این گیاه در گلدان لازم است بالای سر گلدانها یک لامپ UV نصب کنیم و محیط کاشت هم گرم نگه داشته شود، لامپ باعث می شود گیاه بیش از اندازه بلند نشود و کیفیت محصول را خراب نکند.»

به گفته مزدک تخم این گیاه از افغانستان وارد می شود، البته علف انواع مختلفی دارد و نمونه های دیگر آن نیز از سمت کردستان عراق به کشور می آید و به ابتدا به صورت کیلویی فروخته می شوند و بسته به نوع تخم از کیلویی 2 میلیون تا کیلویی 20 میلیون تومان قیمت دارد.

 در تهران به طور متوسط هر گرم علف بین 3  تا 5 هزار تومان، بسته به نوع و جنس آن فروخته می شود، این مقدار برای تهیه یک نخ سیگار کفایت می کند و هر نخ سیگار هم جوابگوی نیاز سه نفر است. 

زندگی، عشق و دیگر هیچ

51T0eJm2fOL._SY344_BO1,204,203,200_

پروفسور هلن فیشر مردم شناس معتقد است ماجرای عشق از زمانی اتفاق افتاد که روی دوپا راه رفتن اجداد بشر شروع شد٬ از وقتی که موجود ماده نتوانست نوزادش را بر روی پشتش حمل کند و مجبور شد نوزاد را در آغوش بگیرد.

از آن پس فقط مادر و فرزندانی که حمایت زوج مذکر را داشتند شانس بیشتری برای زنده ماندن پیدا می کردند. از آن موقع برای حفظ بقا در شرائط جدید؛ سیستم های عصبی این شاخه از پستانداران به گونه ای شکل گرفت که احساس ماندن با جفت در مغزشان ماندگار شود و عشق متولد شد.

مطالعات نشان داده مدت زمان این حس عاشقی معمولا بین هجده ماه تا سه سال بوده است یعنی زمانی که بین تولد تا راه رفتن نوزاد لازم است. مشاهده شده زنان قبیله ای در جنوب آفریقا هر چهار سال یک بار و هربار از پدری جدید باردار می شده اند.

آمارهای جامعه مدرن نشان می دهد که نیمی از جدایی های زوج ها در چهار سال اول زندگی مشترک اتفاق می افتد. یعنی به طور غریزی شورِ عشق  حدود ۳ سال بیشتر نمی ماند.

©Casey Kelbaugh

دانشمندان با مطالعه بر روی روابط جنسی گذرا و «یک شبه» دریافتند که حتی رابطه جنسی تفننی (بدون تعهد) نیز سیستم های مغزی را برای داشتن رابطه عاطفی، احساس وابستگی و عشق تحریک می کند. در یک پژوهش انجام شده توسط جاستین گارسیا (مردم شناس)، نیمی از کسانی که رابطه یک شبه داشته اند امیدوار بوده اند این رابطه ادامه پیدا کند و در یک سوم شان هم تبدیل به رابطه بلند مدت شده است.

پژوهش های خانم هلن فیشر و تکیه اش بر ساخت و کار هورمون های افزاینده عاطفه (دوپامین، اکسی توسین و وازوپرسین) به ما این قابلیت را می دهد تا آگاهانه تر ناظر فرایند طبیعی عشق باشیم.

شرایط اجتماعی امروزی باعث شده که انسان ها تمایل داشته باشند دیرتر ازدواج کنند، یا طلاق بگیرند و دوباره ازدواج کنند. سایت های اینترنتی برای قرار ملاقات، بنگاه های همسریابی، گروه های مشاوره و حمایتی بعد از طلاق، مشاوره و راه های موفقیت در ازدواج و کتاب های خودشناسی همگی به این قضایا دامن می زنند.

خوب است بدانیم که دوپامین عامل عشق است و بنابراین مراقب این هورمون در بدن مان باشیم. یا متوجه باشیم داروهای ضدافسردگی که حاوی سرتونین هستند، موجب کاهش دوپامین می شوند. نسبت به بوسیدن ها سخاوتمندتر باشیم وقتی که بدانیم از نظر علمی، بوسیدن شریک زندگی، موجب کاهش کورتیزول (هورمون استرس) می شود. حتی یک شرکت تجاری ممکن است در آینده به این فکر بیفتد که بطری های اکسی توسین (هورمون عامل وابستگی و دوستی) را بسته بندی کند و بفروشد تا بشود انسان ها را وادار کرد با بو کردن این محلول احساس وابستگی و اعتماد کنند (چیزی که گذشتگان به آن اکسیر عشق می گفتند).


میدان تجریش تهران، سال ۱۳۴۷


میدان تجریش تهران، سال ۱۳۴۷

میدان تجریش تهران، سال ۱۳۴۷


بررسی موضوع حضور بازیگران خارجی در سینمای ایران با حضور محسن محسنی نسب، جمال ساداتیان و مرتضی شایسته



 بانی فیلم
-
گروه سینمای ایران ـ سابقه بهره گرفتن سینمای ایران از بازیگران خارجی به سال های دور باز می گردد. اگر ملاک را حضور بازیگر شناخته شده خارجی بدانیم برای اولین مورد قابل استناد باید به 47 سال پیش بازگردیم به روزهایی که مهرجویی جوان قصد داشت «الماس 33» را به عنوان اولین تجربه بلند سینمایی اش بسازد. نصرت ا... منتخب و محمدرضا فاضلی تهیه کنندگان «الماس 33» که در اندیشه فتح بازارهای جهانی بودند برای نقش اصلی زن فیلم سراغ نانسی کواک رفتند که در کارنامه اش حضور در چند فیلم شناخته شده هالیوودی مشاهده می شد. در سال های بعد باز هم شاهد حضور بازیگران خارجی در فیلم های فارسی شدیم. در دهه های چهل و پنجاه آمدن بازیگران مطرح خارجی به ایران نیز اتفاقی رایج بود و از آلن دلون گرفته تا نورمن ویزدم به ایران آمدند. در زمینه استفاده از بازیگران خارجی، آنچه بیشتر رواج داشت بهره گرفتن از بازیگران ترکیه ای بود. اتفاقی که در دهه پنجاه زیاد رخ می داد. آرکین جونیت معروف به فخرالدین در فیلم های فارسی زیادی بازی کرد که از آن جمله می توان به اینها اشاره کرد: «یوسف و زلیخا» (مهدی رئیس فیروز 1347)، «نسل شجاعان» (اسماعیل کوشان 1348)، «شیرین و فرهاد» (اسماعیل کوشان 1349)، «صلاح الدین ایوبی» (حسن ساسان پور 1347)، «سرزمین دلاوران» (حسن ساسان پور 1351) و...
در سال های پس از انقلاب زنده یاد علی حاتمی اولین کارگردان ایرانی بود که از بازیگر خارجی استفاده کرد. حاتمی در «حاجی واشنگتن» سراغ ریچارد هرسین رفت. پس از آن تا سال ها خبری از بازیگران خارجی نبود تا اینکه درخشنده فیلم «عشق بدون مرز» را کارگردانی کرد. اگر در دهه پنجاه آنتونی کویین برای بازی در فیلم «کاروان‏ها» به ایران آمد این بار درخشنده سراغ پسر او دنی کویین رفت. در سال های بعد از خارجی ها در فیلم های ایران زیاد دیده شدند ولی اغلب آنها یا بازیگر نبودند و یا اگر هم فعالیتی در این زمینه داشتند فاقد شهرت و اعتبار بودند. در این میان استفاده از بازیگران عرب زبان در سال های پایانی دهه هشتاد رواج بیشتری یافته بود. یکی از این بازیگران دارین حمسه بود. بازیگر لبنانی که در فیلم «33 روز» جمال شورجه ایفای نقش کرد و بعد در «کتاب قانون» مازیار میری کنار پرویز پرستویی نقش اصلی فیلم را بازی کرد. دارین حمسه با حضور در «فرشتگان قصاب» سومین حضورش را نیز در سینمای ایران تجربه کرد. این حضور مصادف شد با بازی او در فیلم «هتل بیروت» که با توجه به برخی سکانس های این فیلم، به نظر می رسد این بازیگر لبنانی دیگر امکان حضور در فیلم های ایرانی را نداشته باشد.
حالا مدتی است که موضوع استفاده از بازیگران خارجی داغ شده است. در سال های اخیر سریال های ترکیه ای محبوبیت زیادی میان مخاطبان ایرانی داشته اند و به همین دلیل تعدادی از فیلمسازان ما به دنبال فراهم آوردن بستری برای استفاده از ستاره های سریال های ترک هستند از سوی دیگر و با جدی شدن بحث حضور بازیگران ترکیه ای در سینمای ایران، محمد احسانی به عنوان مدیر نظارت و ارزشیابی اعلام کرد برای صدور مجوز امکان فعالیت بازیگران خارجی باید از وزارت امور خارجه استعلام گرفته شود. اینکه در یک سینمای با کارکرد اغلب داخلی که امکان حضور در بازارهای منطقه ای را نیز ندارد و حضورش در محافل جهانی به شرکت در فستیوالها منحصر می شود، چقدر میتوان به بهره گرفتن از بازیگران خارجی امیدوار بود، سوالی است که به سختی میتوان به آن پاسخ مثبت داد.
موضوع استفاده از بازیگران خارجی در فیلم های کارگردانان جهانی سینمای ایران هم به کل موضوع متفاوتی است. عباس کیارستمی در «کپی برابر اصل» و «شیرین» از ژولیت بینوش استفاده کرد. اصغر فرهادی نیز در «گذشته» از برنیس بژو بازیگر فیلم «آرتیست» و نامزد جایزه اسکار و طاهر رحیم بازیگر فیلم «پیامبر» بهره گرفت. ولی نه فیلم های کیارستمی و نه «گذشته» فرهادی محصول سینمای ایران نبودند و به عنوان تولیداتی اروپایی جلوی دوربین رفته بودند.
فاطمه صادقی خبرنگار 
بانی فیلمدرباره موضوع استفاده از بازیگران خارجی با جمال ساداتیان، مرتضی شایسته و محسن محسنی نسب گفت و گو کرده است.


*آیا استفاده از بازیگران خارجی می تواند ظرفیت های تازه ای را برای سینمای ایران ایجاد کند؟


مرتضی شایسته: بله می تواند امکان دارد ظرفیت های  تازه ای را برای سینمای ایران به همراه داشته باشد. به شرطی که از نظر اقتصادی مناسب باشد و در کشورهای دیگر اکران بشود.


جمال ساداتیان: من موافق این نیستم که از بازیگر خارجی در نقش یک ایرانی استفاده شود مگر اینکه موضوعی باشد که نیاز به بازیگر خارجی داشته باشد.


محسن محسنی نسب: نمی توان برای هر فیلمی از هر بازیگری استفاده کرد. برای مثال اگر فیلمی بسازیم در ارتباط با یک جوان ایرانی که در جامعه دچار چالش هایی شده است انتخاب یک بازیگر خارجی عاقلانه نیست . گاهی اوقات می خواهیم فیلمی بسازیم که در آن تعدادی از شخصیت های قصه ایرانی نیستند که می توانیم از بازیگران خارجی استفاده کنیم.بعضی از فیلمسازان فیلمنامه هایی را در دست می گیرند که ظرفیت استفاده از بازیگران خارجی را دارد. یکی از معضلات سینمای امروز ما این است که راه ورود برای بازیگران جوان به سینمای ایران بسته شده ؛ یعنی سینماداران فیلم هایی را اکران می کنند که بازیگران قدیمی در آن ایفای نقش کرده باشند . در دهه اخیر برای نقش های جوان از بازیگران میانسال استفاده شده، مانند آقای امین حیایی و محمد رضا گلزار که دلیل آن سیاست های غلط سازمان سینمایی در سال های اخیر بوده است .عده ای خواستار تغییر شیوه اکران فیلم ها بودند .به دلیل نبود بازیگر مطرح در سینمای ایران به تدریج از دهه هفتاد سینما بی مخاطب شد؛  زیرا جوان امروز می خواهد در فیلم ها کاراکتری هم سن و سال خودش را ببیند.فیلمسازها به سمت قصه هایی می روند که ظرفیت استفاده از بازیگران خارجی را دارد . بنده در حال حاضر شرایط ساخت فیلمی را دارم که در آن از بازیگران خارجی استفاده می کنم.

*آیا استفاده از بازیگران خارجی با توجه به دستمزد این بازیگران و شرایط اقتصادی حاکم بر سینما مقرون به صرفه است؟


مرتضی شایسته: اگر فیلم فقط در سینمای ایران اکران بشود مقرون به صرفه نیست، اما اگر در ترکیه و دیگر کشورهایی که بازیگران خارجی را می شناسند اکران شود به نفع سینمای ایران است.


جمال ساداتیان: در صورتی که فیلم برای پخش در بازار داخلی باشد استفاده از بازیگران خارجی مقرون به صرفه نیست، ولی اگر تولید فیلم سبب همکاری های مشترک میان ایران و ترکیه بشود ، فیلم امکان اکران در سینماهای ترکیه را پیدا کند و در سینمای ترکیه بازار فروش داشته باشد، می تواند فرصت خوبی برای سینمای ایران باشد.البته مشروط بر اینکه فیلم با تکنیک هایی ساخته شود که در کشورهای خارجی قابل پخش باشد.


محسن محسنی نسب: دستمزد همه بازیگران خارجی بالا نیست وحتی از دستمزد بازیگران ایرانی کمتر است . سینما دو وجه دارد یک وجه هنری و یک وجه اقتصادی . دستمزدی که به بازیگر داده می شود وجه اقتصادی سینماست . برای مثال در سینمای هالیوود به آقای رابرت دنیرو بیست میلیون دلار پول می دهند، چون این شخصیت محبوب گیشه دارد، اما یک بازیگر ایرانی 100 میلیون دستمزد می خواهد در حالیکه برای دیدن شخص او بیست میلیون هم بلیت فروش نمی رود. یکی از دلایل ایجاد این توقعات از طرف بازیگران، ساخت فیلم توسط نهادهای دولتی و دستمزدهای بی حساب و کتابی است که پرداخت شده، مثلا تنها 700 میلیون به یکی از بازیگران یک فیلم اختصاص پیدا کرده است.


*در دهه پنجاه ستاره های ترک با دستمزد کمتر از ستاره های سینمای فارسی در فیلم های ما بازی می کردند،اکنون حضور بازیگران سریال های ترکیه ای را در آثار ایرانی چگونه ارزیابی می کنید؟


مرتضی شایسته: در حال حاضر سریال های ساخت ترکیه فقط در ایران نمایش داده نمی شود، بلکه در کشورهای مختلفی همچون کانادا، امارات، اردن و... نمایش داده میشود. اگر یک هنرپیشه ترکیه ای با برنامه ریزی درست در یک فیلم ایرانی بازی کند می تواند فروش خوبی برای فیلم به همراه بیاورد.


جمال ساداتیان: بستگی به المان های استفاده شده در فیلم دارد.باید برای حضور در بازارهای خارجی از المان هایی استفاده کنیم که برای مخاطبان آن جذابیت داشته باشد، ولی صرف بازیگر نمی تواند جذاب باشد .


محسن محسنی نسب: همه بازیگران ترکیه ای گران نیستند و حتی کمتر از بازیگران ما دستمزد می گیرند. تنها چهره های مطرح این کشور هستند که از بازیگران ما دستمزد بیشتری می گیرند.


*یکی از راه های ورود به بازارهای جهانی یا دست کم بازار کشورهای همسایه می تواند استفاده از بازیگران خارجی باشد؟


مرتضی شایسته: بله، چون تاکنون ما در ورود به بازارهای خارجی ناموفق بوده ایم. من فکر می کنم به وسیله بازیگران خارجی بتوانیم به بازارهای خارجی راه پیدا بکنیم.


جمال ساداتیان: اگر محدودیت هایی که برای خودمان اعمال می کنیم برای بازیگران خارجی نیز اعمال کنیم ، ممکن است از واقعیت ها فاصله بگیریم.اگر فیلم خارج از ایران فیلم برداری شود قطعا محدودیت ها کمتر از داخل کشور است و محدودیت های زیاد روی مخاطب تاثیر منفی می گذارد.


محسن محسنی نسب: در مجموعه جهانی سینما، قبل از تولید هر کالا به مصرف کننده آن و سلیقه اش هم فکرمی شود، چون فیلم هم مثل هر کالای دیگری مبتنی بر نظام عرضه و تقاضاست. بنابراین اگر می خواهیم یک اثر سینمایی را در کشوری عربی نمایش دهیم باید از بازیگرانی استفاده کنیم که در این کشورها مخاطب داشته باشند. در گذشته اگر بنا بود فیلمی داستانی عربی داشته باشد از بازیگران سوریه استفاده می کردند، اما آن هنرپیشه مورد علاقه مردم عرب نبود. امروز هم برای مثال کسی مثل پژمان بازغی دارای جذابیت های ظاهری است، اما بازیگرترکی می آوریم چون عرب ها بازغی را نمی شناسند.


*آیا تفاوت فرهنگی کشور ما با دیگر کشورها، مانعی برای حضور بازیگران خارجی در فیلم های مان محسوب نمی شود؟


مرتضی شایسته: بازیگر خارجی با پذیرش یک فیلمنامه ایرانی در آن بازی میکند و این بستگی به نظر بازیگر دارد که بازی بکند یا نه.


جمال ساداتیان: سوال سختی است.ما باید یک روز اراده بکنیم و خود را از بازار های داخلی خلاص بکنیم . باید به بازارهای خارج از کشور فکر کنیم که آن هم قواعد خاص خود را دارد . باید کمی تمکین بکنیم ، اما نه صد در صد که به قصه های رایج و کلیشه ای آنها بپردازیم، زیرا خودشان به آن قصه ها می پردازند . ممکن است قصه هایی داشته باشیم که از حوزه فرهنگی ما حرف بزند، ولی حضور بازیگر خارجی می تواند به انتقال پیام قصه کمک کند. شاید بخواهیم محدودیت هایی را که داریم در قصه اعمال بکنیم که با توجه به فرهنگ آنها برای شان مورد پذیرش نیست .عموما در همه جای دنیا فرهنگ اخلاق وجود دارد. ما نباید برای جذب عوام از جذابیت های تصویری بی رویه استفاده کنیم .باید قصه طوری روایت شود که ما فکر نکنیم از بازیگر سوءاستفاده شده است.


محسن محسنی نسب: این درست نیست که از بازیگر غیرایرانی برای بازی در نقش ایرانی استفاده کرد. اصولا استفاده از بازیگر خارجی در فیلم ایرانی باید توجیه منطقی داشته باشد؛ برای مثال فرهادی برای فیلم «گذشته» انتخاب بازیگر را به خوبی و درست انجام داده است.


*زیر ساخت اقتصادی سینمای ما چقدر آمادگی حضور ستاره های خارجی را دارد؟


مرتضی شایسته: در حال حاضر سینمای ایران آمادگی لازم را ندارد، اما امیدوارم تهیه کنندگان در آینده قدرت استفاده از ستاره های خارجی در کارهای شان را داشته باشند.


جمال ساداتیان: جایگاه سینمای ما در جهان جایگاه مطلوبی است. ما از جشنواره های معتبر دنیا مثل برلین و کن جایزه داریم که جایزه اسکار هم به آن ها اضافه شده است . هر سال فیلم هایمان در جشنواره های مختلف به نمایش گذاشته می شود و معمولا هم با موفقیت همراه است . ما ظرفیتش را داریم.البته گاهی بعضی مدیریت ها سینما را دچار نوسان می کند و نمی گذارد سیکل طبیعی خود را طی کند.بالاخره هر چیزی سیر تکاملی خود را دارد . سینمای ما از لحاظ تکنیکی قابل قبول است.بنیه سینما از نظراقتصادی ضعیف است ؛ اما وقتی فیلمی با قصه وتکنیک روی کار بیاید می توان سرمایه اش را تهیه کرد . حالا ممکن است این سرمایه داخل سینما نباشد، ولی بنگاه های اقتصادی وقتی می بینند یک فیلم در بازارهای خارجی می تواند فروش داشته باشد برای کار سرمایه گذاری می کنند.


محسن محسنی نسب: این موضوع به ستاره ها مربوط است. ما می توانیم از تجربیات گذشته برای آینده استفاده کنیم .در گذشته در فیلم های ایرانی از بازیگران خارجی استفاده شده است همچون فیلم « گام های شیدایی » ساخته حمید بهمنی . در این فیلم از بازیگر زن خارجی استفاده شد، اما مردم فیلم را پس زدند و علاقه ای به شخصیت های فیلم نداشتند . به طور کلی اگر بازیگر در نقش مناسب استفاده شود خوب است .


*اخیرا یکی از مدیران ارشاد اعلام کرد:وزارت خارجه متولی تایید صلاحیت بازیگران خارجی است. در این باره چه نظری دارید؟


مرتضی شایسته: ورود وزارت خارجه برای کار و زندگی اتباع خارجه در کشور است، اما در رابطه با بازیگری نظر نمی دهد و به نظر من مربوط به وزارت ارشاد است.


جمال ساداتیان:کار کسانی که در حوزه سینما کار می کنند سخت می شود و بهتر است متولی این مسئله خود وزارت ارشاد باشد.


محسن محسنی نسب: امیدوارم برخورد دولت تدبیر و امید با تمام اهالی سینما یکسان باشد، یعنی همان طور که به کارگردان بعد از انقلاب فرصت می دهند به کارگردان های قبل از انقلاب همچون آقای بهمن فرمان آرا ، هم فرصت داده شود . به طور کلی نگاه دولت به کارگردان ها یکسان باشد. درویش ، حاتمی کیا و... شرایط یکسان داشته باشند .این مسئله یک بهانه است که انتخاب بشود چه کسی کار بکند و یا چه کسی کار نکند.کار به اداره ای پاس داده می شود که در آن هیچکس را نمی شناسی.آقای ایوبی گفته اند از کلمه رانت استفاده نکنید ؛ من نمی دانم مترادف کلمه رانت چیست؟ ولی اینکه ما ندانیم امکانات سینمای ایران چطور تقسیم می شود خودش یک نوع رانت محسوب می شود. اگر آقای ایوبی سر صحنه یک فیلم برود و سر صحنه یک فیلم نرود ، خودش نوعی رانت است . آقای ایوبی باید عدالت اجتماعی را در نظر بگیرد. به عنوان یک فیلمساز دفاع مقدس عرض می کنم که نباید فیلمساز خودی و غیر خودی داشته باشیم.

 

این همون آدمه است/ بازیگرانی که چهره‌شان را به خاطر می‌آورید، ولی حتی نامشان را نمی دانید/

کافه‌سینما- همه کسانی که وارد عرصه بازیگری می‌شوند، امکان تبدیل شدن به بازیگر نقش‌های اصلی فیلم‌های مهم را پیدا نمی‌کنند. خیلی‌ها تا آخر عمر نقش‌های مکمل یا فرعی ایفا می‌کنند. اما چه کسی گفته که این امر یک نکته منفی است؟ خیلی از این بازیگران به مرور زمان خود را در ذهن تماشاگران جا انداخته‌اند: چه بسا بیش از بسیاری از بازیگرانی که بارها و بارها در نقش‌های اصلی فیلم‌ها ظاهر شده‌اند. این لیست فقط مشت نمونه خروار است. این لیست را می‌توان ده‌ها برابر حالت فعلی ادامه داد و باز هم خیلی‌ها را از قلم انداخت. مثل همیشه شما هم می‌توانید بازیگران مورد نظر خود را در کامنت‌ها معرفی کنید.ببینید و بخوانید: این همون آدمه است/ بازیگرانی که چهره‌شان را به خاطر می‌آورید، ولی حتی نامشان را نمی دانید/ یک  مجموعه جالب در

 


(Jane Darwell (1879–1967

در فاصله سال‌های 1913 و 1964 در 207 فیلم کوتاه و بلند و مجموعه تلویزیونی ایفای نقش کرد. نقطه اوج کارنامه او فرصت حضور در نقش چند تا از مادرهای نمونه‌ای سینمای جان فورد. به یادماندنی‌ترین بازی دارول حضور در فیلم خوشه‌های خشم (فورد، 1940) بود. حضوری که جایزه اسکار بهترین بازیگر زن نقش مکمل را از آن دارول کرد. به جز این، می‌توان به آثار زیر هم در کارنامه دارول اشاره کرد: Design for Living (ارنست لوبیچ، 1933)، بر باد رفته (ویکتور فلمینگ، 1939)، در تمام طول شب (وینسنت شرمن، 1941)، حادثه اکس-باو (ویلیام ای. ولمن، 1943)، محبوبم کلمنتاین (فورد، 1946)، 3 پدرخوانده (فورد، 1948). در اواخر عمر بیشتر بر صفحه تلویزیون دیده شد. اما در آخرین سال‌های زندگی‌اش در یک فیلم مهم دیگر ایفای نقش کرد: مری پاپینز (رابرت استیونسن، 1964). فیلمی که آخرین حضور سینمایی دارول به شمار می‌رفت.

(Thomas Mitchell (1892–1962

اولین حضور سینمایی‌اش در سال 1923 و دومین حضورش در سال 1936 بود. اما از آن زمان به بازیگری بسیار پرکار تبدیل شد. به طوری که در فاصله سال‌های 1936 و 1961 در 105 فیلم سینمایی و مجموعه تلویزیونی ایفای نقش کرد که بسیاری از این آثار در ذهن علاقه‌مندان سینما به خوبی ثبت شده‌اند. پیش از هر چیز او را در قالب پدر اسکارلت اوهارا در بر باد رفته (ویکتور فلمینگ، 1939) به یاد می‌آوریم. اوج موفقیت میچل در سال 1939 بود. وقتی به جز بر باد رفته در گوژپشت نتردام (ویلیام دیترله)، فقط فرشته‌ها بال دارند (هوارد هاوکس)، آقای اسمیت به واشنگتن می‌رود (فرانک کاپرا) و دلیجان (جان فورد) بازی و برای این آخری جایزه اسکار بهترین بازیگر مرد مکمل را دریافت کرد. در کارنامه او فیلم‌های زیر هم به چشم می‌خورند: طوفان (جان فورد، 1937) (که نامزدی اسکار بهترین بازیگر مرد نقش مکمل را برای میچل به همراه داشت)، سفر دور و دراز به خانه (فورد، 1940)، یاغی (هوارد هیوز، 1943)، این یک زندگی شگفت‌انگیز است (کاپرا، 1946)، رود نقره‌ای (رائول والش، 1948)، ماجرای نیمروز (فرد زینه‌مان، 1952)، وقتی شهر می‌خوابد (فریتز لانگ، 1956). آخرین فیلمش جیبی پر از معجزه (فرانک کاپرا، 1961) بود.

(Dan Hedaya (1940

کارش را به طور جدی از اواسط دهه 70 آغاز کرد. در ابتدا بیشتر در مجموعه‌های تلویزیونی ایفای نقش می‌کرد. اولین فیلم مهمش اعترافات حقیقی (اولو گروزبارد، 1981) با حضور رابرت دنیرو و رابرت دووال در نقش‌های اصلی بود. در طول سه دهه بعد، در فیلم‌های زیادی بازی کرد که چند تا از مهم‌ترین‌هایش به شرح زیر هستند: گرسنگی (تونی اسکات، 1983)، BLOOD SIMPLE (جوئل کوئن، 1984)، کماندو (مارک ال. لستر، 1985)، مردان عاقل (برایان دی‌پالما، 1986)، ارتفاعات پاسیفیک (جان شله‌زینگر، 1990)، ماوریک (ریچارد دانر، 1994)، مظنونین همیشگی (برایان سینگر، 1995)، نیکسن (الیور استون، 1995)، جاده مالهالند (دیوید لینچ، 2001).

(Pete Postlethwaite (1946–2011

این بازیگر انگلیسی با چهره منحصر به فردش در اواسط دهه هفتاد وارد عرصه بازیگری شد. مدت‌ها در نقش‌های مکمل و فرعی بازی می‌کرد و از جمله در آثاری چون هملت (فرانکو زفیرلی، 1990)، بیگانه 3 (دیوید فینچر، 1992) و آخرین بازمانده موهیکان‌ها (مایکل مان، 1992) حضور یافت تا این که با بازی در نقش مکمل فیلم به نام پدر (جیم شریدان، 1993) به اوج شهرت رسید. پاستلت‌ویت برای بازی در این فیلم نامزد جایزه اسکار بهترین بازیگر مرد نقش مکمل شد. دو سال بعد نقش کوبایاشی را در فیلم فراموش‌نشدنی مظنونین همیشگی (برایان سینگر، 1995) بر عهده داشت. دنیای گمشده: پارک ژوراسیک (استیون اسپیلبرگ، 1997)، آمیستاد (اسپیلبرگ، 1997)، تلقین (کریستوفر نولان، 2010) و تاون (بن افلک،‌2010) از معروف‌ترین فیلم‌هایی هستند که پاسلت‌ویت در آن‌ها ایفای نقش کرد. پاستلت‌ویت روز 2 ژانویه 2011 در 65 سالگی بر اثر سرطان پانکراس درگذشت.

(Luis Guzmán (1956

چهره منحصر به فردی دارد. اگر یک فیلم با بازی او دیده باشید، بعید است به این سادگی‌ها بتوانید او را فراموش کنید. اولین فیلمش را در سال 1977 بازی کرد. اما از اواسط دهه 80 بود که به طور جدی وارد عرصه بازیگری شد. در چند تا از فیلم‌های پل توماس اندرسن – شب‌های بوگی (1997)، ماگنولیا (1999) و Punch-Drunk Love (2002) – بازی کرده است. به جز این، بازی در چندین و چند فیلم معروف دیگر را در کارنامه دارد. از جمله: باران سیاه (ریدلی اسکات، 1989)، راه کارلیتو (برایان دی‌پالما، 1993)، خارج از دید (استیون سودربرگ، 1998)، ترافیک (سودربرگ، 2000)، کنت مونت کریستو (کوین رینولدز، 2002) و ملت غذای سریع (ریچارد لینک‌لیتر، 2006).

(Stanley Tucci (1960

به نسبت باقی بازیگران این فهرست خیلی شناخته‌شده‌تر و قدر دیده‌تر است و نقش‌های مهم‌تری را در دوران کاری‌اش ایفا کرده است. اما هیچ‌گاه به بازیگر نقش‌های اصلی تبدیل نشده است. هر چند کمتر کسی است که علاقه‌مند به سینما باشد و چهره او را به یاد نیاورد. با بازی در فیلم شرف خانواده پریتزی (جان هیوستن، 1985) بازیگری را آغاز کرد و در طول تقریباً سه دهه حضور مستمر در سینما، هم در فیلم‌های مستقل و هم در آثار جریان اصلی بازی کرده است. برای بازی در فیلم استخوان‌های دوست‌داشتنی (پیتر جکسون، 2009) نامزد جایزه اسکار بهترین بازیگر مرد نقش مکمل شده و به جز آن در آثاری چون بیلی باتگیت (رابرت بنتون، 1991)، پرونده پلیکان (آلن جی. پاکولا، 1993)، هری ساختارشکن (وودی آلن، 1997)، جاده‌ای به سوی پردیشن (سام مندس، 2002)، زندگی و مرگ پیتر سلرز (استفن هاپکینز، 2004)، ترمینال (استیون اسپیلبرگ، 2004)، جولی و جولیا (نورا افرون، 2008)، Margin Call (جی. سی. چندور، 2011) و بازی بقا (گری راس، 2012) ایفای نقش کرده است. در تلویزیون بیشتر قدر دیده است. به طوری که دو جایزه امی و دو گلدن‌گلوب در کارنامه او به چشم می‌خورند. سابقه نوشتن فیلمنامه و کارگردانی چند فیلم را دارد که برای اولین فیلمش، شب بزرگ (1996) چندین جایزه دریافت کرد. از جمله جایزه بهترین فیلمنامه را از جشنواره فیلم ساندنس.

(John Ortiz (1968

اولین حضور سینمایی‌اش در راه کارلیتو (برایان دی‌پالما، 1993) یکی از مهم‌ترین و به‌یادماندنی‌ترین نقش‌آفرینی‌های اورتیز هم بود. پس از آن اورتیز در فیلم‌های مهم زیادی بازی کرده؛ اما همیشه به عنوان بازیگر نقش‌های مکمل یا فرعی: آمیستاد (استیون اسپیلبرگ، 1997)، پیش از آن که شب فرا رسد (جولین اشنابل، 2000)، میامی وایس (مایکل مان، 2006)، گنگستر آمریکایی (ریدلی اسکات، 2007)، دشمنان مردم (مایکل مان، 2009) و Silver Linings Playbook (دیوید او. راسل، 2012). یکی از نقش‌آفرینی‌های مهم اورتیز بازی در نقش مکمل فیلم جک به قایق‌سواری می‌رود (فیلیپ سیمور هافمن، 2010) بود که اورتیز را نامزد جایزه بهترین بازیگر مرد مکمل از Independent Spirit Awards کرد. او همچنین یکی از بازیگران اصلی مجموعه ناکام شانس (2011) بود که مایکل مان یکی از افراد اصلی تولید این سریال بود.


درسهایی از بازیگری در محضر مهدی فخیم زاده

کتاب خاطرات: مهدی فخیم‌زاده از خاطرات‌اش از سینمای جریان اصلی دهه ۱۳۵۰ ایران می‌گوید + صحبت‌هایش با علاقه‌مندان بازیگری

کتاب زندگینامه مهدی فخیم زاده با عنوان «سینما و من» به قلم این کارگردان و بازیگر سینمای ایران منتشر شد.کتاب زندگینامه مهدی فخیم زاده با عنوان «سینما و من» به قلم این کارگردان و بازیگر سینمای ایران به شکل شخصی منتشر و توسط آموزشگاه سینمایی هنر و اندیشه پخش شده است.

فخیم زاده در مقدمه این کتاب به انگیزه و دلایل نگارش این کتاب اشاره کرده و چنین آورده است: بعد از چندین دهه فعالیت در سینما و تلویزیون به عنوان کارگردان و هفده سال تدریس در آموزشگاه‌های هنری و چندین دوره تدریس در دانشکده‌های هنری و ارتباط دایم با نسل جوان، به وضوح دیده و می بینم که چگونه جوانها برای ورود و حضور در عرصه نمایش سر از پا نمی‌شناسند (البته بطور طبیعی چیز بدی نیست). مشکل وقتی ظاهر می‌شود که می‌بینی این تلاش‌ها در شرایطی اتفاق می‌افتد که کوچکترین شناختی از بازیگری و فضاهای نمایشی کشور ندارند و در این عرصه از حداقل توان برخوردار نیستند، ولی مدام خودشان را به این در و آن در می‌زنند و به این و آن عرضه می‌کنند تا راهی بجویند و در مقابل دوربین قرار بگیرند و وقتی بپرسی بضاعتت چقدر است؟ پیوسته این کلمات را تکرار می‌کنند که: من خیلی استعداد دارم.

حتی وقتی ظاهراً برای آموزش در هنرستانی ثبت نام می کنند اولین سوالشان این است: آیا ما را برای بازیگری معرفی می کنید؟

این سوال خود به خود خبر از آن می دهد که اعتباری برای آموزش بازیگری قایل نیستند و می خواهند از کلاس بازیگری به عنوان سکوی پرتاب استفاده کنند، به زبان بی زبانی فریاد می زنند که بازیگری آموختنی نیست. تعلیم بی معناست، بازیگر را باید کشف کرد و من همانم که اگر فرصتی یابم دنیای نمایش را دگرگون می کنم.

خصیصه دیگر این جوانهای عاشق بازیگری، ساده انگاری درباره فضاهای نمایشی کشور است، هیچ تصوری از این دنیای بی‌رحم و آشفته و آغشته به شهرت و محبوبیت و مادیات ندارند. تصور می کنند که دست اندرکاران سینما و تلویزیون منتظر و بی تاب و بی کار نشسته اند تا استعداد درخشانی که جز خود او کسی نیست از راه برسد و او را کشف کنند و روی سرشان بگذارند و حلوا حلوا کنند و چون چنین می انگارند، هیچ ارزش و اعتباری برای تلاش و کوشش و مطالعه و احراز قابلیتهای بازیگری قایل نیستند و معتقدند تنها رمز موفقیت، شانس، رابطه و پارتی بازی است و برای اثبات این مدعا پیوسته درصدد مقایسه برمی آیند و می‌پرسند: مگر فلان کس درس خونده؟ فلانی که کلاس ندیده. آیا چهره من برای بازیگری مناسب نیست؟ آیا من از فلان بازیگر زیباتر نیستم؟ فلانی مگر چه می کند؟

فخیم زاده در بخش دیگری از مقدمه این کتاب سینمایی چنین آورده است:

اکنون با بازنویسی این خاطرات سعی دارم تجربیاتم را به دیگران منتقل و گوشه‌هایی از این مسیر پرتلاطم، سخت و طولانی را باز و نشان دهم که چگونه توانستم بدون پول و پارتی و داشتن چهره و اندامی آنچنانی، بیش از چهل سال در تئاتر و سینما و تلویزیون حضوری مداوم داشته باشم و امیدوارم که از این طریق نوری بر این مسیر تاریک و دنیای ناشناخته و وسوسه انگیر تابانده باشم.

یکی دیگر از دلایل نوشتن این زندگینامه، فعالیت من در سینمای قبل از انقلاب است. گرچه در این رشته تحصیل کرده و در گروه پاسارگاد به رهبری استاد فقید حمید سمندریان تجربه اندوخته بودم، لیکن وقتی تصمیم گرفتم به صورت حرفه ای فعالیت کنم، خواسته و یا ناخواسته به درون سینمای بدنه و تجارتی قبل از انقلاب افتاده و خود به خود با فضا، روابط و شخصیت های مرسوم و متداول آن روزگار محشور شدم که البته هیچ ارتباطی با سینمای روشنفکری و حمایتی نداشت. سینمای روشنفکری از بودجه های دولتی و شبه دولتی تغذیه می کرد و دغدغه بازدهی سرمایه نداشت و اصولا با سینمای تجارتی متفاوت بود. سینمای تجارتی یا بدنه در بخش خصوصی تولید و قوانین تجارت (معامله و سود و زیان) بر آن حاکم بود و چون با شهرت و محبوبیت همراه بود، خود به خود روابط، شرایط و شخصیتهای خاص خودش را تولید می کرد که شناخت شان احتمالا به عنوان بخشی از تاریخ اجتماعی و فرهنگی کشور ما خالی از لطف نیست و تا انجا که من می دانم تاکنون هیچ پژوهش و تحقیقی در این زمینه نشده و سینمایی نویسان ما هیچ همتی در این مورد مصروف نداشته اند، زیرا کسانی که درباره سینما می نویسند معمولا سینمای تجارتی آن روزگار را از نزدیک تجربه نکرده اند و آنهایی که تجربه ای در این زمینه دارند، یا وفات کرده و یا از کشور خارج شده اند. از آن دوران چند نفری باقی مانده اند و من یکی از آن چند نفرم. البته آنچه من نوشته ام جنبه پژوهشی و تحقیقی ندارد و تنها به ذکر احوال شخصی پرداخته ام ولی چون خود به خود از آن مسیر عبور کردهام ناچار اشاراتی به شرایط، فضا و شخصیت های آن دوران دارم که می تواند برای خواننده روشنگر باشد.

علت بعدی نوشتن این زندگینامه حضور من در تحولات سینمایی و راه اندازی سینمای بعد از انقلاب و نحوه شگل گیری صنوف سینمایی و دگرگونی های بعدی است. در نتیجه در لابلای این خاطرات خود به خود به تمام این تحولات اشاراتی دارم که بسیاری از آنها تاکنون ناگفته ماندهاند و امیدوارم بتواند برای پژوهندگان سینمای ایران مفید فایده باشد.

ممکن است بپرسید که چرا من هم مثل بقیه از طریق مصاحبه و ضبط خاطرات اقدام نکردم و شخصاً قلم به دست گرفتم و به نوشتن این زندگینامه پرداختم. حقیقت این است که یک بار چنین تجربه ای داشته و از نتیجه اش (حداقل خودم) راضی نبودم. دو یا سه سال پیش جواد طوسی منتقد و سینمایی نویس معروف با من تماس گرفت و پیشنهاد کرد که خاطراتم را برای حفظ و نگهداری در آرشیو تشکیلات موزه سینما تصویربرداری کنیم. (البته این کار منحصر به من نبود و قبلا با تعداد دیگری از دست اندرکاران هم صحبت کرده بودند.) به احترام طوسی پذیرفتم. به همراه عباس بهارلو (غلام حیدری)، سینمایی نویس معروف، آمدند و در دو جلسه بیش از یازده ساعت صحبت کردیم و همه را ضبط تصویری کردند و اینطور که خودشان می گفتند مصاحبه خوبی شد ولی من اصلاً رضایت نداشتم. چندین روز ذهنم در گیر این مصاحبه بود. چه سخنانی که باید می گفتم و نگفتم و چه حرفهایی زدم که نباید به زبان می آوردم. از تقدم و تأخر مطالب هم راضی نبودم، بالاخره به این نتیجه رسیدم که تمام مصاحبه ها با همین مشکل روبروست. این مصاحبه کننده است که با سوالهایش به گفت و گو جهت می دهد و تو را به سویی می برد که میل و خواسته اوست و قالب و محتوی مصاحبه را او تعیین می کند و تو اختیار چندانی در انتخاب مسیر و گزینش کلام نداری و در حقیقت صاحب و مالک گفت وگو، مصاحبه کننده است نه مصاحبه شونده. درنتیجه این بار دلم نمی خواست همان اتفاق تکرار شود، دلم می خواست خاطراتم را به همان شکلی با مخاطب در میان گذارم، که در ذهن خودم حضور دارند و تقٌدم، تاخر و گزینش با خودم باشد.

نمی خواستم در این یادداشتها به چگونگی فیلمها و سریالها و کیفیت شان بپردازم، (این کار احتمالاً در زمان تولید و نمایش شده یا نشده) برای من مهم این بود که از شرایط زندگیم سخن بگویم و از تلاش و کوشش و صبر و تحملی بگویم که به گمانم ضرورت این کار است و از تاوانی که برای ورود و حضور و ماندنم در این عرضه پرداخت کرده ام. همچنین از نگاهم به سینما و هنرهای نمایشی بگویم، از فضای سینمای قبل از انقلاب، از نحوه هماهنگیاش با انقلاب و تشکیلات صنفی و سینمایی بعد از انقلاب بگویم که به گمانم تاکنون مغفول مانده بود.

به هرحال آنچه پیش روی شماست پیش از آنکه زندگینامه باشد سفرنامه است. سفرنامه کودکی جنوب شهری که از سالن سینمایی مخروبه شروع کرد و تا صحنه تئاتر و پرده سینما و جعبه تلویزیون ادامه یافت. سفری که بیش از چهل سال طول کشیده و در این سفر دور و دراز از وادیهای دل انگیز و دل آزار، از درٌه های سر سبز و لم یزرع و از چشمههای جوشان و خشک شده عبور کرده و هنوز در راه است و ظاهراً مقصدی مقابلش نمایان نیست. هرچه هست راه است و راه است و راه.