هزار نکته باریکتر ز مو اینجاست
هزار نکته باریکتر ز مو اینجاست

هزار نکته باریکتر ز مو اینجاست

عشق، و دیگر هیچ

عشق از منظر علم چیست؟

شرح عشق از نظر بیولوژی

فرد ممکن است روابط نامشروع با شریکش صرفاً بخاطر لذت جنسی داشته باشد، در آن هنگام کشش قوی را به شریکش احساس می کند. در موارد زیادی یکی یا هر دو طرف در یافتن عشق ثابت و با دوام اشتباه می کنند. بی شک می دانیم که چنین اشتباهاتی چه بهای گزافی دارد. هلن ای. فیشر در بررسی اش گفت: «مغز این مراحل را طی می کند: شهوت، کشش و وابستگی» که این کشش را می توان از نظر زیستی شرح داد. او دریافت که بعد از اوج لذت جنسی، سطح هورمونهای واسوپرسین در مردان و اکسی توسین در زنان طغیان می کند. این هورمونها بعنوان علت وابستگی شناخته شدند، که منجر شد فیشر نتیجه بگیرد حضور این مواد شیمیایی در بدن مسؤول نزدیکی زوجها بعد از آمیزش جنسی است.

در مقاله یک مغز شناس به نام :دانافرم سه سیستم مرتبط با همسر، تولیدمثل و والدین را توضیح می دهد. این سیستمها شهوت، کشش و وابستگی نامیده شده است.

شهوت: راهی غریزی است که آنقدر مرد و زن تحریک می کند. تا عمل جنسی بین آن دو انجام شود.

کشش: این سیستم دو شریک را بطور شهوت آمیزی متمرکز می کند تا تلقیح انجام گیرد. فیشر متوجه شد فرضیه سیستم کشش بعنوان راهی فردی است تا بهترین شریک را انتخاب و این تمرکز را ادامه دهد. افراد که فکر می کردند بطور ژنتیکی برترند ، و هنوز هم هستند، می توانند شریک زناشویی مطلوبی باشند.

وابستگی: این روش عاطفی (اصطلاح «عشق مهربان») بوجود آمده است تا زاد و ولد و حیات نسل ضمانت شود. منظور اصلی از افزایش سطح هورمونهای واسوپرسین و اکسی توسین که در بالا ذکر شد حفظ زندگی مشترک والدین است، حداقل تا زمانی که فرزند توانایی مراقبت از خود را داشته باشد. جالب است بدانید شهوت و کشش همیشه دست به دست هم نمی دهند. چراکه در گزارشی وقتی مرد و زن تستسترون را به خود تزریق کردند ـ تستسترون هورمونی است که بعنوان افزاینده تمایل جنسی شناخته شده است ـ سکسشان افزایش یافت اما آنها عاشق هم نشدند.

در این گزارش فیشر همچنین به مطالعات اجرا شده د.مارازیتی و همکارانش اشاره کرد که عاشق شدن را مربوط به سطوح پایین هورمون سروتونین می دانند. اما بر طبق گفته مارازیتی، این تعادل شیمیایی در انسانها ثابت نیست، تایید می کند کشش شهوانی برای همیشه پابرجا نمی ماند. در آزمایشی بعد از این مدت که افراد را در حالت شیفتگی بین 12 تا 18 ماه بررسی کردند، سطوح سروتونین در بدن مردان و زنان شیفته و از خودبیخود تغییر می کند و بازگشت سطوح مشابه در افرادی که عاشق نشدند، دیده شد.

این تحقیق از این نظر مهم است که چگونگی عملکرد سیستم بیولوژیکی را همراه با فرایند احساسی شرح می دهد. هر زمان که ما شریک مناسب را پیدا کردیم، می توانیم به سیستم های بیولوژیکی و شیمیایی مان اعتماد کنیم که ما را در رسیدن به اهداف احساسی کمک می کند. و زمانی که شریکمان جذابیت کمتری برایمان دارد لزوماً به این معنی نیست که عشق دیگری غیر از ما دارد. ساده تر اینکه فرایندهای بیولوژیکی بطور طبیعی کار خود را انجام می دهد.

مردم می گویند که در جستجوی همسر مطلوبشان هستند شخصی که چگونگی نگاه به زندگی خود، مهمترین ارزشهایش و نیروی محرکی که سبب حرکتش است را با ما تقسیم کند. پروفسور ناتانیل براندن، می گوید «وقتی شخصی را می بینیم فکر می کنیم چگونه خودش را آزمایش می کند. ما سطح هیجان یا فقدان هیجان فردی را حس می کنیم. کشش یا دفع فوری ما غیرارادی است بخاطر اینکه بدن و احساسات ما واکنش سریعتری نسبت به فکری که در قالب کلمه بگنجد، شکل می دهد.»

آندرا ان.جونز در نظریه جوانی در روزنامه ای که توسط سرویسPacific News منتشر شد گفته: هر شخصی یک موجود زنده منحصر بفرد است. آنچه در یک لحظه احساس می کنیم اینکه شریک انتخابی ما چیزی دارد که می تواند زندگی ما را کامل کند. چنین شخصی احتمالات جدیدی را می آورد که می تواند ما را توانگرتر کند. این مطلب به این معنی نیست که شخص جدیدی که یافتیم تنها شخصی است که می تواند زندگی ما را بهبود بخشد. ممکن است اشخاص دیگری هم چنین باشند. به این دلیل نتیجه گیری می شود برای هر شخصی بیش از یک معشوق وجود دارد.

این قضاوت فوری از سازگاری در اولین برخوردتان که با همدیگر آشنا می شوید، اتفاق می افتد. چون فرایندهای منطقی فکری سریعترند، همه شما در اولین ارتباط این مطلب را حس می کنید اما دلیلی برای توضیح آن ندارید.

پس از این با شریکتان خودمانی تر می شوید و شروع به یافتن راهی که او هست، واکنش ها و تجربیات عاطفی و غیره می کنید. توانایی تشخیص تشابهات و تفاهمات فردی را دارید، بنابراین اولین کشش متقابل برایتان روشن است. درست است که کشش متقابل زوجها را بهم نزدیک می کند اما عشق کششی عمیق تر از آن ایجاد می کند.

 

عاشق شدن، دوست داشتن نیست

بسیاری مردم با کشش و جذب به همدیگر مواجه شدند اما از آن ببعد شادتر زندگی نمی کنند چرا؟ چون بیشتر آنها کشش را با معنی عشق اشتباه گرفتند.

در مورد عشق مطالب زیادی وجود دارد اما  این مطلب در اینجا  صحیح تر به نظر می رسد. بیایید توضیحی در مورد عشق دهیم. وقتی کسی را دوست دارید ارزش زیادی برای آن شخص قائلید چون انتخابی کرده اید و برای افزایش این علاقه و عشق راههایی را پیشنهاد می کنید. همچنین آسایش و پیشرفت را در بالاترین الویت انتخاب دوست و عشقتان قرار می دهید. بله این یک انتخاب است و نیاز به جمع آوری اطلاعاتی دارید که نیاز به صرف زمان دارد. پس دلایل و چیزهای زیادی بعنوان اولین نشانه عشق وجود ندارد.

اگر چه در این نمونه منظور از پیشنهاد راهکارهایی از سوی شما به این معنی نیست که فداکاری کنید یا از ابتکارات و تجارب دیگران محروم بمانید. اکثر مردم «عشق ورزیدن» را به همراه «کمک از تجارب دیگران» بیان می کنند. اما روانشناسان آشنا با رفتارهای انسانی، فهمیدند که «عشق ورزیدن» معنای دیگری دارد. زمانی که عشق می ورزید زندگی و شادی را بالقوه تجربه می کنید.

از اینرو کسانی که عشق به دیگران می ورزند، باارزش ترین هدیه ای که می بایستی ارائه دهند: شادی، فهم و عشقشان برای زندگی است. برای دیگران این چیزها باارزش تر از پول است، و هنوز آنها مایل به عشق ورزیدن بطور رایگان و آزاد هستند. پس اتفاق عجیبی می افتد. با عشق ورزیدن، زندگی دیگران را با شادی، سرزندگی و فهم یا درک که بخشی از وجود آنهاست، پر می کنند. زمانی که همه این چیزهای خوب زندگی شخص را ارتقا داد، شخص آن احساسات را بروز می دهد، شادی تولدی نو می بخشد که می تواند بین هر دو آنها تقسیم شود. بنابراین با عشق ورزیدن، مردم به طور غیرارادی عشق را دریافت می کنند، ولو اینکه آنها با این قصد و غرض عشق نورزیده باشند.

چرا ما به عشق نیاز داریم؟

«بزرگترین چیزی که تا کنون یاد گرفته ایم عاشق بودن و عشق ورزیدن است.» نات کینگ، میلز دیویس.

از لحظه ای که متولد شده ایم و حتی قبل از آن، طبیعت برای ما زمینه عشق ورزی مادر را فراهم آورده است. بدون آن عشق، زنده ماندن ما غیر ممکن بنظر می رسد. عشق مادر مترادف مراقبت، حمایت و پرورش کودک است. ارتباط ما با «مادر» اولین درک ما از عشق است. همانطور که در جریان زندگی پیشرفت می کنیم یاد می گیریم که عشق به معنی حفظ و مراقبت از آسایش خودمان است.

عشق خالص مادر نشانه ای از عشق زیستن است، عشقی که هدفی جز زنده ماندن ندارد. بعضی مردم می خواهند که از این نوع عشق در روابط و مراحل دیگر زندگی خود مثل سنین بلوغ نیز داشته باشند. یکی از دوستان من بیان می کرد که مادرش به او گفته هر وقت زنی را پیدا کردی که مثل مادر به تو عشق بورزد، همچون مادری که وجود و زندگی اش را نثار فرزندش می کند، فوراً با آن زن ازدواج کن. دوستم نزدیک به 50 سال دارد و هنوز ازدواج نکرده است.

عشق مادر ذاتاً یک طرفه است، گذشته از دریافتهای جانبی که دارد، ولی عشق بخشیدن او یک طرفه است. اما در تصور متعارف از عشق، طرفین متقابل، بخشیدن و دریافت عشق را تقسیم می کنند. همه می دانیم در روابط بهره برداری، هر دو شریک بهمدیگر نیاز دارند، «بهره بردار» نیاز به کسی دارد که از او بهره برداری کند و «وابسته» نیاز به بهره برداری دارد. در چنین روابطی وابستگی متقابل تا وقتی که طرفین وجود داشته باشند، ادامه می یابد. برخلاف روابط مادر و بچه که این روابط نابرابر است.

همراهی و یاری

بدیهی است که همراهی نیاز اساسی در زندگی است، انسانها همیشه نیاز به همراه و یاور را ابراز می کنند. افراد حداقل نیاز به یک فردی دارند که صمیصیت و ارزشهای مهم زندگی را با آنها تقسیم کنند.

همچنین مردم نیاز به دریافت چیزهایی دارند که به افراد ارزش دهد، چیزهایی که خوشی و شادی ببخشد، چیزهایی که بتوانند دوست داشته باشند و در نهایت دلیلی برای زندگی به افراد دهد. دیده ایم افرادی که کسی را برای دوست داشتن ندارند و حقیقتاً خود را تنها می بینند، حیوانات یا گیاهانی را در منزل خود نگه داری می کنند. بخاطر داشته باشید که یک گیاه سالم با اینکه می تواند سموم را از هوا جذب کند و هوای سالمی را در اختیار قرار دهد اما به تنهایی نمی تواند زندگی خوبی را به ارمغان آورد.

دانشمندان می گویند که پس از دوره معینی که بین یک سال و نیم تا چهار سال طول می کشد، بدن فرد به محرک های عشقی عادت می کند.

پس از ایجاد مقاومت در برابر مواد انگیزاننده ای همچون PEA، عشق شورانگیز به سردی می گراید و تبدیل به چیزی می شود که هلن فیشر در کتاب « آناتومی عشق » دلبستگی می نامد. در این مرحله مغز شما شروع به تولید اندورفین ( Endorphin ) می کند. این افیون مغز بیشتر شبیه مورفین هستند تا آمفتامین و بیشتر مخدر هستند تا محرک. فیشر می گوید: « برخلاف PEA، اندورفین ها ذهن را ساکت می کنند و به تدریج می کشند.» از این رو آنچه گاهی « اضطراب جدایی » نامیده می شود در عمل ممکن است نوعی کنار گذاشتن مخدر باشد

.

در شروع سال چهارم شعله عشق به خاموشی می رود.

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.