هزار نکته باریکتر ز مو اینجاست
هزار نکته باریکتر ز مو اینجاست

هزار نکته باریکتر ز مو اینجاست

عشق، و دیگر هیچ

عشق از منظر علم چیست؟

شرح عشق از نظر بیولوژی

فرد ممکن است روابط نامشروع با شریکش صرفاً بخاطر لذت جنسی داشته باشد، در آن هنگام کشش قوی را به شریکش احساس می کند. در موارد زیادی یکی یا هر دو طرف در یافتن عشق ثابت و با دوام اشتباه می کنند. بی شک می دانیم که چنین اشتباهاتی چه بهای گزافی دارد. هلن ای. فیشر در بررسی اش گفت: «مغز این مراحل را طی می کند: شهوت، کشش و وابستگی» که این کشش را می توان از نظر زیستی شرح داد. او دریافت که بعد از اوج لذت جنسی، سطح هورمونهای واسوپرسین در مردان و اکسی توسین در زنان طغیان می کند. این هورمونها بعنوان علت وابستگی شناخته شدند، که منجر شد فیشر نتیجه بگیرد حضور این مواد شیمیایی در بدن مسؤول نزدیکی زوجها بعد از آمیزش جنسی است.

در مقاله یک مغز شناس به نام :دانافرم سه سیستم مرتبط با همسر، تولیدمثل و والدین را توضیح می دهد. این سیستمها شهوت، کشش و وابستگی نامیده شده است.

شهوت: راهی غریزی است که آنقدر مرد و زن تحریک می کند. تا عمل جنسی بین آن دو انجام شود.

کشش: این سیستم دو شریک را بطور شهوت آمیزی متمرکز می کند تا تلقیح انجام گیرد. فیشر متوجه شد فرضیه سیستم کشش بعنوان راهی فردی است تا بهترین شریک را انتخاب و این تمرکز را ادامه دهد. افراد که فکر می کردند بطور ژنتیکی برترند ، و هنوز هم هستند، می توانند شریک زناشویی مطلوبی باشند.

وابستگی: این روش عاطفی (اصطلاح «عشق مهربان») بوجود آمده است تا زاد و ولد و حیات نسل ضمانت شود. منظور اصلی از افزایش سطح هورمونهای واسوپرسین و اکسی توسین که در بالا ذکر شد حفظ زندگی مشترک والدین است، حداقل تا زمانی که فرزند توانایی مراقبت از خود را داشته باشد. جالب است بدانید شهوت و کشش همیشه دست به دست هم نمی دهند. چراکه در گزارشی وقتی مرد و زن تستسترون را به خود تزریق کردند ـ تستسترون هورمونی است که بعنوان افزاینده تمایل جنسی شناخته شده است ـ سکسشان افزایش یافت اما آنها عاشق هم نشدند.

در این گزارش فیشر همچنین به مطالعات اجرا شده د.مارازیتی و همکارانش اشاره کرد که عاشق شدن را مربوط به سطوح پایین هورمون سروتونین می دانند. اما بر طبق گفته مارازیتی، این تعادل شیمیایی در انسانها ثابت نیست، تایید می کند کشش شهوانی برای همیشه پابرجا نمی ماند. در آزمایشی بعد از این مدت که افراد را در حالت شیفتگی بین 12 تا 18 ماه بررسی کردند، سطوح سروتونین در بدن مردان و زنان شیفته و از خودبیخود تغییر می کند و بازگشت سطوح مشابه در افرادی که عاشق نشدند، دیده شد.

این تحقیق از این نظر مهم است که چگونگی عملکرد سیستم بیولوژیکی را همراه با فرایند احساسی شرح می دهد. هر زمان که ما شریک مناسب را پیدا کردیم، می توانیم به سیستم های بیولوژیکی و شیمیایی مان اعتماد کنیم که ما را در رسیدن به اهداف احساسی کمک می کند. و زمانی که شریکمان جذابیت کمتری برایمان دارد لزوماً به این معنی نیست که عشق دیگری غیر از ما دارد. ساده تر اینکه فرایندهای بیولوژیکی بطور طبیعی کار خود را انجام می دهد.

مردم می گویند که در جستجوی همسر مطلوبشان هستند شخصی که چگونگی نگاه به زندگی خود، مهمترین ارزشهایش و نیروی محرکی که سبب حرکتش است را با ما تقسیم کند. پروفسور ناتانیل براندن، می گوید «وقتی شخصی را می بینیم فکر می کنیم چگونه خودش را آزمایش می کند. ما سطح هیجان یا فقدان هیجان فردی را حس می کنیم. کشش یا دفع فوری ما غیرارادی است بخاطر اینکه بدن و احساسات ما واکنش سریعتری نسبت به فکری که در قالب کلمه بگنجد، شکل می دهد.»

آندرا ان.جونز در نظریه جوانی در روزنامه ای که توسط سرویسPacific News منتشر شد گفته: هر شخصی یک موجود زنده منحصر بفرد است. آنچه در یک لحظه احساس می کنیم اینکه شریک انتخابی ما چیزی دارد که می تواند زندگی ما را کامل کند. چنین شخصی احتمالات جدیدی را می آورد که می تواند ما را توانگرتر کند. این مطلب به این معنی نیست که شخص جدیدی که یافتیم تنها شخصی است که می تواند زندگی ما را بهبود بخشد. ممکن است اشخاص دیگری هم چنین باشند. به این دلیل نتیجه گیری می شود برای هر شخصی بیش از یک معشوق وجود دارد.

این قضاوت فوری از سازگاری در اولین برخوردتان که با همدیگر آشنا می شوید، اتفاق می افتد. چون فرایندهای منطقی فکری سریعترند، همه شما در اولین ارتباط این مطلب را حس می کنید اما دلیلی برای توضیح آن ندارید.

پس از این با شریکتان خودمانی تر می شوید و شروع به یافتن راهی که او هست، واکنش ها و تجربیات عاطفی و غیره می کنید. توانایی تشخیص تشابهات و تفاهمات فردی را دارید، بنابراین اولین کشش متقابل برایتان روشن است. درست است که کشش متقابل زوجها را بهم نزدیک می کند اما عشق کششی عمیق تر از آن ایجاد می کند.

 

عاشق شدن، دوست داشتن نیست

بسیاری مردم با کشش و جذب به همدیگر مواجه شدند اما از آن ببعد شادتر زندگی نمی کنند چرا؟ چون بیشتر آنها کشش را با معنی عشق اشتباه گرفتند.

در مورد عشق مطالب زیادی وجود دارد اما  این مطلب در اینجا  صحیح تر به نظر می رسد. بیایید توضیحی در مورد عشق دهیم. وقتی کسی را دوست دارید ارزش زیادی برای آن شخص قائلید چون انتخابی کرده اید و برای افزایش این علاقه و عشق راههایی را پیشنهاد می کنید. همچنین آسایش و پیشرفت را در بالاترین الویت انتخاب دوست و عشقتان قرار می دهید. بله این یک انتخاب است و نیاز به جمع آوری اطلاعاتی دارید که نیاز به صرف زمان دارد. پس دلایل و چیزهای زیادی بعنوان اولین نشانه عشق وجود ندارد.

اگر چه در این نمونه منظور از پیشنهاد راهکارهایی از سوی شما به این معنی نیست که فداکاری کنید یا از ابتکارات و تجارب دیگران محروم بمانید. اکثر مردم «عشق ورزیدن» را به همراه «کمک از تجارب دیگران» بیان می کنند. اما روانشناسان آشنا با رفتارهای انسانی، فهمیدند که «عشق ورزیدن» معنای دیگری دارد. زمانی که عشق می ورزید زندگی و شادی را بالقوه تجربه می کنید.

از اینرو کسانی که عشق به دیگران می ورزند، باارزش ترین هدیه ای که می بایستی ارائه دهند: شادی، فهم و عشقشان برای زندگی است. برای دیگران این چیزها باارزش تر از پول است، و هنوز آنها مایل به عشق ورزیدن بطور رایگان و آزاد هستند. پس اتفاق عجیبی می افتد. با عشق ورزیدن، زندگی دیگران را با شادی، سرزندگی و فهم یا درک که بخشی از وجود آنهاست، پر می کنند. زمانی که همه این چیزهای خوب زندگی شخص را ارتقا داد، شخص آن احساسات را بروز می دهد، شادی تولدی نو می بخشد که می تواند بین هر دو آنها تقسیم شود. بنابراین با عشق ورزیدن، مردم به طور غیرارادی عشق را دریافت می کنند، ولو اینکه آنها با این قصد و غرض عشق نورزیده باشند.

چرا ما به عشق نیاز داریم؟

«بزرگترین چیزی که تا کنون یاد گرفته ایم عاشق بودن و عشق ورزیدن است.» نات کینگ، میلز دیویس.

از لحظه ای که متولد شده ایم و حتی قبل از آن، طبیعت برای ما زمینه عشق ورزی مادر را فراهم آورده است. بدون آن عشق، زنده ماندن ما غیر ممکن بنظر می رسد. عشق مادر مترادف مراقبت، حمایت و پرورش کودک است. ارتباط ما با «مادر» اولین درک ما از عشق است. همانطور که در جریان زندگی پیشرفت می کنیم یاد می گیریم که عشق به معنی حفظ و مراقبت از آسایش خودمان است.

عشق خالص مادر نشانه ای از عشق زیستن است، عشقی که هدفی جز زنده ماندن ندارد. بعضی مردم می خواهند که از این نوع عشق در روابط و مراحل دیگر زندگی خود مثل سنین بلوغ نیز داشته باشند. یکی از دوستان من بیان می کرد که مادرش به او گفته هر وقت زنی را پیدا کردی که مثل مادر به تو عشق بورزد، همچون مادری که وجود و زندگی اش را نثار فرزندش می کند، فوراً با آن زن ازدواج کن. دوستم نزدیک به 50 سال دارد و هنوز ازدواج نکرده است.

عشق مادر ذاتاً یک طرفه است، گذشته از دریافتهای جانبی که دارد، ولی عشق بخشیدن او یک طرفه است. اما در تصور متعارف از عشق، طرفین متقابل، بخشیدن و دریافت عشق را تقسیم می کنند. همه می دانیم در روابط بهره برداری، هر دو شریک بهمدیگر نیاز دارند، «بهره بردار» نیاز به کسی دارد که از او بهره برداری کند و «وابسته» نیاز به بهره برداری دارد. در چنین روابطی وابستگی متقابل تا وقتی که طرفین وجود داشته باشند، ادامه می یابد. برخلاف روابط مادر و بچه که این روابط نابرابر است.

همراهی و یاری

بدیهی است که همراهی نیاز اساسی در زندگی است، انسانها همیشه نیاز به همراه و یاور را ابراز می کنند. افراد حداقل نیاز به یک فردی دارند که صمیصیت و ارزشهای مهم زندگی را با آنها تقسیم کنند.

همچنین مردم نیاز به دریافت چیزهایی دارند که به افراد ارزش دهد، چیزهایی که خوشی و شادی ببخشد، چیزهایی که بتوانند دوست داشته باشند و در نهایت دلیلی برای زندگی به افراد دهد. دیده ایم افرادی که کسی را برای دوست داشتن ندارند و حقیقتاً خود را تنها می بینند، حیوانات یا گیاهانی را در منزل خود نگه داری می کنند. بخاطر داشته باشید که یک گیاه سالم با اینکه می تواند سموم را از هوا جذب کند و هوای سالمی را در اختیار قرار دهد اما به تنهایی نمی تواند زندگی خوبی را به ارمغان آورد.

دانشمندان می گویند که پس از دوره معینی که بین یک سال و نیم تا چهار سال طول می کشد، بدن فرد به محرک های عشقی عادت می کند.

پس از ایجاد مقاومت در برابر مواد انگیزاننده ای همچون PEA، عشق شورانگیز به سردی می گراید و تبدیل به چیزی می شود که هلن فیشر در کتاب « آناتومی عشق » دلبستگی می نامد. در این مرحله مغز شما شروع به تولید اندورفین ( Endorphin ) می کند. این افیون مغز بیشتر شبیه مورفین هستند تا آمفتامین و بیشتر مخدر هستند تا محرک. فیشر می گوید: « برخلاف PEA، اندورفین ها ذهن را ساکت می کنند و به تدریج می کشند.» از این رو آنچه گاهی « اضطراب جدایی » نامیده می شود در عمل ممکن است نوعی کنار گذاشتن مخدر باشد

.

در شروع سال چهارم شعله عشق به خاموشی می رود.

فیناستراید یک داروی خطرناک



هر نوعی از بیماری یا وضعیت خاص پزشکی حوزه ای از داروها را در بر می گیرد مثلاً فکر کنید برای بیماری های قلبی چه داروهایی تجویز می شود و از چه طیف و چه مقداری . یا داروهایی که برای مشکلات روانی یا عصبی یا گوارشی و غیره تجویز می گردد . پس طبیعتاً اورولوژیست ها هم حتماً داروهای مشهور و شناخته شده ای را برای تجویز در خصوص مشکلات کلیه و مثانه و پروستات در نظر دارند . یکی از این داروها فیناستراید است . این دارو واقعاً چه دارویی است ؟ هورمون ها در بدن هر انسانی به منزله ی روغن ِ چرخ دنده های یک ماشین عمل می کنند . این بدان معناست که ریزترین اعمال و فعالیت ها را کنترل و هدایت می کنند . به بیان دقیق تر و صریح تر شبیه به یک نرم افزار قدرتمند در بدن هر فردی عمل می کنند . بدون هورمون ها شما به هیچ عنوان سلامت نیستید . خللی در ترشح یا تولید این نرم افزار قدرتمند در بدن شما به وجود بیاید شما عصبی ، پرخاشگر ، افسرده ، بدون شور و نشاط خواهید شد و حتی مشکلاتی جدی تر و حاد تر که فیزیک و جسم شما را هم دربر می گیرد ( ساده ترین نوع آن چاقی است : نگاه کنید به برخی از مردان و زنان یائسه ) . مطلب اصلی از اینجا آغاز می شود که برخی از هورمون ها در بدن زنان و مردان متفاوت است . مثلاً هورمون های جنسی . بحث من نگاه عمیق به مسئله ی هورمون شناسی و شناخت و کاربرد هر یک از آنها نیست . از هورمون های جنسی زنانه هم صرف نظر می کنم و یکراست به این توضیح می پردازم که : بیضه های یک مرد با کمک پارامترهای دیگری ( از جمله اعصاب و همچنین غدد دیگر ) هورمون های به هم وابسته ای را تولید می کنند که در اصطلاح پزشکی به آن آندروژن ها یا همان هورمون های جنسی گفته می شود . یکی از این هورمون ها که در عین حال مهترین آنها هم به حساب می آید تستوسترون است . تستوسترون در بدن ، تحت آنزیم مهمی به نام پنج آلفا ردوکتاز نوع دو تبدیل به هورمون بسیار قدرتمند تر و به نسبت تستوسترون مهمتری در بدن به نام دی هیدرو تستوسترون می شود . این دو هورمون لازم و ملزوم یکدیگراند . تستوسترون را پی یا زیر بنای یک خانه و دی هیدرو تستوسترون را ریزه کاری آن خانه ( مثل گچ بری ) تصور کنید . تستوسترون اندام و عضله و میل و کنترل اعمال جنسی و دی هیدرو تستوسترون علاوه بر شرکت در نقش های فوق مسئول بروز صفت های جنسی ثانویه ( مثل ریش و سبیل ، موی زیر بغل و غیره ) نیز می باشد . مطالعات نشان داده که دی هیدرو تستوسترون برای هر مردی برای انجام روابط جنسی و سلامت دستگاه تناسلی لازم و ضروری است . یک نوجوان 20 ساله را تصور کنید . چرا این نوجوان اضافه وزن ندارد . چرا سرشار از انرژی است ؟ چرا میل جنسی ی بالایی دارد ؟ چرا از سلامت روانی ی بالایی برخوردار است ؟ دقیقاً به خاطر منظم و بالا بودن همین هورمون های جنسی اوست . زیرا تنظیم متابولیسم بر عهده ی هورمون ها به ویژه هورمون های جنسی است . سوخت و ساز بدون فعالیت این هورمون ها معنا ندارد ( نگاه کنید به مصرف استرویید ها ( که درواقع هورمون های دست ساز می باشند ) در بدنسازان به خاطر ساختن عضله و چربی سوزی و بالاتر بردن میزان متابولیسم ) . در واقع وقتی شما میل به زندگی ، عشق ورزی ، روابط جنسی ی پایدار و استوار دارید افسرده نیستید . این موضوع اگر برعکس باشد صد در صد شما دچار نوعی از افسردگی و متعاقباً اضطراب و تندخویی و پرخاشگری خواهید شد . میل به زندگی در شما از بین می رود و روز به روز بدون هدف و انگیزه ی خاصی در مدار چیزهای پوچ تکرار می شوید . سوال اینجاست : عاملی که این امیال را در شما کنترل و هدایت می کند چیست ؟ بله . هورومون ها به خصوص آندروژن ها و تستوسترون و پادشاه تمام هورمون ها ، دی هیدروتستوسترون . تا اینجا که انگار مشکلی در کار نیست . و واقعاً هم نیست . پس این همه بحث و جدل در مورد این دو هورمون قدرتمند بر سر چیست ؟ داستان از این جا آغاز می شود که مردانی که سن حدود 50 را پشت سر می گذارند احتمال مبتلا شدن آنها به سرطان پروستات افزایش پیدا می کند . پزشکان بر این باورند که یکی از عواملی که ممکن است مردان را به سمت این نوع از سرطان سوق دهد همان آندروژن ها و به خصوص دی هیدروتستوسترون است . بنابراین تجویز یک اورولوژیست برای یک مرد مبتلا یا در شرف مبتلا شدن یا مستعد مبتلا شدن به نظر شما چه خواهد بود ؟ کمی فکر کنید . یقیناً باید دارویی تجویز شود که با مکانیسمی عمل کند که ( نکته اینجاست : اثرات آندروژن ها و به خصوص دی هیدرو تستوسترون را کاهش دهد ) . پس باید دارویی تجویز شود که در واقع آنزیم پنج آلفا ردوکتاز نوع دو را در بدن یک مرد کنترل و مهار نماید . یادتان هست که دی هیدرو تستوسرون چگونه تولید میشد ؟ به طور کلی داروهایی که به این مکانیسم خاص عمل می کنند در اصطلاح پزشکی داروهای آنتی آندروژن گفته می شود . تعداد این داروها زیاد است اما یکی از این مهمترین ها " فیناستراید " است که قادر است با مهار آنزیم پنج آلفا ردوکتاز نوع دو از تبدیل تستوسترون به دی هیدرو تستوسترون که یکی از مهمترین عوامل سرطان پروستات در مردان بالای 50 سال است جلوگیری کند . تا اینجا فیناستراید با دوز معمولاً 5 میلی گرم شاید به عنوان یک نجات دهنده عمل کند . اما چرا می توان این دارو را به عنوان یک داروی مهلک و مخرب هم در نظر گرفت ؟ ریزش موی مردانه در پی دوعامل است : 1 - ژنتیک 2 - حساسیت ریشه ی مو به آندروژن ها یا دی هیدرو تستوسترون ( در صورت بالا بودن سطح این هورمون ها در خون نسبت به طبیعت یا سرشت هر فرد ( مثلاً ممکن است مردی با تستوسترون 6 میلی گرم نسبت به طبیعت و سرشت خودش میزان تستوسترون خون بالایی داشته باشد) ) . به طور کلی بعضی از قسمت های بدن مثل سر به خصوص وسط سر ، پوست صورت و حتی پوست دست ها و پاها به هورمون های مردانه حساسیت خاصی دارند ( در زنان هم نیز بدین گونه است اما به دلیل کم بودن میزان هورمون های مردانه در آنها ، مثل مردان به الگوی ریزش مو و متعاقباً طاسی ی سر دچار نخواهند شد اما وضیعیت حساسیت به هورمون ها در زنان نیز مانند مردان است ) و اگر میزان هورمون های مردانه در بدن یک مرد نسبت به طبیعت آن مرد بالاتر از حد معمول باشد و ژن ریزش مو را در خود داشته باشد قطعاً دچار سستی مو و طاسی سر خواهد شد . می توان این نکته را اینطور ارزیابی کرد که مردانی که بیضه های فعال ندارند دچار طاسی مطلق ( نه ریزش مو ) نمی شوند . حتی بعضی از مردان به همین دلایل ذکر شده دچار کم مویی صورت و دست ها هستند . به دلیل آنکه حتی صورت آنها به این هورمون ها حساسیت خاصی دارد . اما تمام مواردی که ذکر شد نشانی از یک بیماری یا وضعیت بحرانی ی خاصی را در خود ندارد . بلکه ژنتیک و هورمون همواره از عوامل طبیعی برای ریزش مو به شمار می روند . با ژنتیک متولد می شویم و با هورمون زندگی می کنیم . هر چند برخی از پزشکان ریزش مو را دلیلی بر نامتوازن بودن هورمون ها قلمداد می کنند اما واقیعت اینست که ریزش مو هرگز به عنوان یک بیماری مطرح نمی شود اما برای درمان آن ممکن است فرد دچار انواع بیماری های گوناگون شود . چرا ؟ ابتدا باید بفهمیم که برای متوقف کردن ریزش مو باید روند وضعیت هورمونی را بر هم بزنیم . باید کاری کنیم که دی هیدرو تستوسترون خون کاهش پیدا کند تا شاهد رویش موهای از دست رفته باشیم . شما چه دارویی را پیشنهاد می کنید ؟ یقیناً باید سراغ داروهایی با مکانیسم آنتی آندروژن را بگیریم . و معروف ترینشان : فیناستراید . بله فیناسترایدی که برای مردان بالای 50 سال تجویز می شد مثلاً می خواهد به کمک درمان ریزش بیاید و این کار را هم می کند اما موقتی و به چه قیمتی ؟ چرا موقتی ؟ اصلی ترین و مهمترین نکته ای که باید ذکر کرد این است که : با توجه به ادعای پزشکان و سازندگان این دارو مبنی بر اینکه : مکانیسم این دارو کاملاً مشخص است و فقط دی هیدروتستوسترون خون را کم و اثری مستقیم بر روی تستوسترون ندارد کاملاً نادرست است . زیرا اکثر مردان بعد از مصرف این دارو با دز 1 میلی گرم دچار یک وضعیت نامتوازن و پیچیده ی هورمونی شده اند . پس از این مطلب می توان این نتیجه را گرفت که یا : 1- مکانیسم این دارو فقط مهار آنزیم پنج آلفا ردوکتاز نیست و بر دیگر آنزیم ها یا اجزای بدن تأثیر می گذارد و یا 2 - نقش پنج آلفا ردوکتاز به مراتب مهم تر و دقیق تر از تبدیل یک هورمون به هورمونی دیگر است . به عبارتی دیگر پنج آلفا ردوکتاز گویی تمام روابط و ظوابط هورمون های جنسی و شاید هم ما بقی هورمون ها را کنترل و هدایت می کند . معلوم نیست کدام یک از این عوامل اتفاق می افتد اما نتیجه ویرانی ساختمان هورمونی ی یک مرد پس از مصرف است . حتی اگر فرض را بر این بگذاریم که این دارو طبق ادعای پزشکان و سازندگان فقط بر روی دی هیدرو تستوسترون تأثیر می گذارد ، باز هم با یک وضعیت حساس و پیچیده رو به رو هستیم . مگر ریزش مو یک بیماری است که ما بخواهیم به خاطرش روند تشکیل یکی از مهمترین و کلیدی ترین هورمون های بدن را متوقف نماییم ؟ ادعای دوم پزشکان و سازندگان این دارو این است که اگر مردی با عوارضی ناخواسته رو به رو شد ، با قطع مصرف عوارض از بین می روند . یک جمله احمقانه و بی اساس . حتی در خود این ادعا مغلطه است : عارضه یعنی یک وضعیت آسیب زده شده . چگونه با قطع مصرف می توان آسیب را ترمیم داد . مثل این است که بگوییم چاقویی که دست تو را بریده را کنار بگذار . جای زخم خوب می شود . در واقع خوب هم می شود . اما این به خاطر کنار گذاشتن خود چاقو نیست . خوب شدن زخم دست به عوامل درونی بدن بر می گردد نه کنار گذاشته شدن چاقو . حتی اگر این را هم بپذیرم که اگر فیناستراید را قطع کنی ، عوارض از بین می رود . یعنی نظم هورمونی ات به روال عادی خودش بر می گردد ، باز هم خطا کرده ایم . چون اصلاً همچین اتفاقی نمی افتد . کاتالوگ های شرکت مرک ( سازنده پروسکار و پروپشیا ) اخیراً و حتی نورولوژیست ها به طور جدی در مورد عوارض مخرب و ویرانگر این دارو هشدار داده اند . بعد از مصرف این دارو میل جنسی ، شور و شوق و حس مثبت در بدن شما از بین می رود . چون هورمون های جنسی شما به هم ریخته اند و به همین دلیل کل سیستم شما مختل می شود . چاق می شوید . شکم در می آوردید ( چون سوخت و ساز و متابولیسم شما به هم می ریزد ) ، آنزیم های کبدی درست فعالیت نخواهند کرد ، افسردگی و مختل شدن سیستم عصبی شما از موارد دیگر است . همچنین : بزرگ شدن سینه ها ، چروک شدن پوست و در مواردی حتی شک به جنسیت و خودکشی . و واقعاً هم بوده اند کسانی که بعد از مصرف این دارو خودکشی کرده اند . واقعاً زندگی شما ارزش ریسک دارد ؟ یادمان باشد هر دارویی با مکانیسم آنتی آندروژن خطرناک است . حالا چه شیمیایی چه گیاهی ( مثل گیاه نخل بادبزنی ( ساپالمتو ) ) که جایگزینی برای فیناستراید به کار می رود .اخیرا ً دارویی به نام دوتاستراید هم وارد بازار شده که علاوه بر نوع دوم آنزیم پنج آلفا ، نوع اول آن را هم مهار می کند . حالا تو خود حدیث مفصل بخوان از مجمل . ذکر این نکته هم بد نیست که وقتی شما بیمار هستید ناچارید از این دارو ها استفاده کنید ( مثلاًٌ مردی که سرطان پروستات دارد ( در واقع مرد بالای 50 سال میل جنسی و هورمون را می خواهد چکار ؟ ) یا زنی که دچار پر مویی است ) ولی با دست خودتان بدن سالم خودتان را به خاطر مو بیمار نکنید ( به مشکلاتی نظیر فشار خون و چربی خون بالا هم مبتلا خواهید شد ( به دلیل استرس ) ) . اطلاع رسانی کنید . این مطلب را یه صورت گسترده در اینترنت انتشار دهید . خوب مطالعه کنید . وب سایت های ایرانی منابع خوبی برای فهمیدن تعداد مردانی که دچار عوارض جنسی شده اند نیستند . اکثر پزشکان احمق ما مثل نقل و نبات این داروها را تجویز می کنند . مراقب سلامت خود باشید .

نوشته اصلی بوسیله khastetarazmarg نمایش نوشته ها
فیناستراید یک داروی مخرب