هزار نکته باریکتر ز مو اینجاست
هزار نکته باریکتر ز مو اینجاست

هزار نکته باریکتر ز مو اینجاست

عشق، و دیگر هیچ

گزارش امیر قادری از مهمانی افطار گروهی از هنرمندان نورچشمی با روحانی (رئیس جمهور)

گزارش یک مراسم افطار: شکاف میان رییس جمهور ما و هنرمندان کاسه به دست منتظر بودجه چطور پر خواهد شد؟ / آغاز دوران نئولیبرالیسم در ایران / یادداشت امیر قادری
 به این ایده‌های دولت (اگر که اجرا شود) برای اولین بار در تاریخ این مملکت می‌شود گفت "نئولیبرالیسم خالص". اما واقعا چطور می‌شود بین ایده‌های دولت امروز و "دوران تازه" کشورمان، و طبقه نخبه‌های قدیم محصول دوران انحصار ایران، اغلب ریشه گرفته از دهه خودی و غیر خودی و عام و خاص و ضد ملی ۱۳۶۰ این قدر فاصله باشد؟ به اندازه چند میلیون سال نوری؟ بعد این شکاف وحشتناک را کی باید پر کند؟ قطعا استعدادهای برآمده از این روزگار و همین دوران تازه. و گرنه انگار به ورشکستگان دوره انحصار که هیچ امیدی نیست. پس باید این طلوع استعداد، این فراخواندن برگزیده‌های متن مردم این کشور، با سرعت اتفاق بیفتد. و گرنه با سلام و تعارف و مثلا درود فرستادن برای فلان آقا و خانم، که نمی‌شود این شکاف عظیم و مهیب را پر کرد. این مهم‌ترین مشاهده‌ام است از مراسم افطاری که چند روز پیش، نهاد ریاست جمهوری، با حضور هنرمندان برگزار کرد و من هم آن جا بودم. حالا از اول‌اش را برای‌تان تعریف می‌کنم.
ظاهرا قرار بود هر کدام از صنف‌ها نماینده‌ای داشته باشد که از طرف گروه خاص هنرمندان آن رشته، ظرف پنج دقیقه با رییس جمهور صحبت کنند. و خواسته‌ها و انتظارات‌شان را بگویند. یکی یکی می‌آمدند پشت تریبون و سرگرمی من و دوستانم این بود که ببینیم ظرف چند دقیقه به کلمه "بودجه" می‌رسند. که در هر مورد، زیاد هم منتظر نمی‌شدیم. هیچ کدام‌ از این نمایندگان نمی‌خواست غرور و استعداد صنف خودش را به جامعه تحمیل کند. قواعد خودش را بریزد. و بازار عرضه محصولات خودش برای عرضه به مردم‌اش را بسازد. این‌ خانم‌ها و آقایان نماینده صنف‌های سینما و تئاتر و تجسمی و شعر و موسیقی، محصول دوران انحصار، ریشه گرفته از دهه ۱۳۶۰، از رییس جمهور پول نقد و مکان عرضه می‌خواستند. و البته ادامه انحصار را. که در راه خدا کمک‌شان کند. به ادامه زندگی گلخانه‌ای‌شان کمک کند. آن‌ها فرصت‌های تازه برای بروز و عرضه استعدادهای فردی‌شان را نمی‌خواستند. یکی دوتاشان که از پیوندشان با گنجینه‌های آسمانی گفتند. یکی دو تا، از مراجع رشته خودشان یاد کردند و چسبیدند به سنت بت‌سازی قدیم که سوت و دست بگیرند. و البته فصل مشترک حرف‌های همه‌شان، "کمک" دولت بود. که آقای رییس جمهور شغل ایجاد کنید، پول بدهید، سالن بسازید، انحصار را حفظ کنید و درهای مملکت را به روی محصولات خارجی بسته نگه دارید، تا جایگاه خانم‌ها و آقایان از دست نرود. آرزو به دل‌ام ماند یکی‌شان از فردیت و قدرت خودش و صنف‌اش حرف بزند. جای این که کاسه گدایی دست‌اش را بگیرد و یا این که خودش را به آسمان و مراجع قدیم ببندد، فرصت حضور در یک بازار کار پر از رقابت در کنار محصولات با کیفیت خارجی را از رییس جمهورش بخواهد. چیزی که قبل از آن که حق آن‌ها باشد، حق مردم بزرگ ایران است. مگر ما نباید بهترین‌اش را مصرف کنیم؟

خلاصه که آبروریزی بود. حالا تا این جایش را داشته باشید، تا برسیم به حرف‌های رییس جمهور، که بعد از این خانم‌ها و آقایان آمد پشت تریبون. هنرمندانی که ما می‌دیدیم، احتمالا منتظر بودند حالا پول و بودجه که جای خودش، از این صحبت‌های همیشگی مسئولان ایرانی را بشنوند. که مثلا این خانم‌ها و آقایان هنرمند محصول دوران انحصار؛ تاج سر مردمند. به خاطر ویژگی‌های خاص‌شان باید از امکانات و بیت‌المال و پول نفت دولت مرکزی برخوردار شوند. بازاری که قرار نیست در کار باشد. پول باید خدمت‌شان هبه شود. چون به آسمان متصل‌اند و شمع محفل‌اند و می‌سوزند و می‌سازند و شهیدند و راهنما هستند و خلاصه از این قبیل مقدس‌سازی‌های معمول.
اما حسن روحانی رفت پشت تریبون، و گفت اصحاب قدرت و هنر همیشه بر سر تصاحب و قیمومیت مردم رقابت داشته‌اند. یکی خودش را رییس و ولی‌نعمت‌شان می‌دانسته و یکی هم پیشوای قلب‌های‌شان. اما برای این که از این بن‌بست خارج شویم، هر دو گروه باید صدارت را رها کنند و بیایند پشت سر مردم. از این جا به بعدش را خودم دارم تکمیل می‌کنم. و این یعنی چی؟ یعنی عمل خودشان را در ترازوی خواست مردم بگذارند. تا آن‌ها با انتخاب خودشان، امکان ادامه حیات را برای این دو گروه فراهم کنند. اما این اتفاق که فقط با دموکراسی نمی‌افتد. دموکراسی می‌تواند مخیر کردن مردم برای انتخاب میان همان گروه‌های خاص قدیم باشد. پس می‌رسیم به راه‌ حل‌اش بازار آزاد است. این تنها روشی است که مردم می‌توانند واقعا انتخاب‌شان را اعلام کنند.
حالا برگردیم به سوال ابتدای مطلب. این فاصله میان هنرمندهای دوران انحصار متکی به پول نفت مردم در دست دولت مرکزی، با ایده‌های حالا برای اولین بار، مترقیانه دولت را قرار است چه چیزی پر کند؟ این شکاف میان گروه‌های نخبه و دولت روزگار نو، چطور باید پر شود؟ از چه راهی می‌شود استعدادهای کور شده و دفن شده کل مردم این سرزمین را در کوتاه‌ترین زمان، به درون این شکاف پمپاژ کرد، تا همه چیز از دست نرود و همه با هم مثل این خانم‌ها و آقایان منتظر بودجه‌ی وصل به آسمان، امنیت ملی و ایمان واقعی‌مان را از دست ندهیم و سقوط نکنیم؟
خب، تازه رسیدیم به اصل ماجرا. این مهم‌ترین چالش دولت دکتر حسن روحانی، در این دوره حساس است.

 کافه سینما
نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.