هزار نکته باریکتر ز مو اینجاست
هزار نکته باریکتر ز مو اینجاست

هزار نکته باریکتر ز مو اینجاست

عشق، و دیگر هیچ

مریم میرزاخانی , نخبه ایرانی


مریم میرزاخانی؛ زنی که دوباره اول شد

ابراهیم خندان

روزنامه نگار

چهارشنبه بیست و دوم مرداد مریم میرزاخانی استاد ریاضیات دانشگاه استنفورد، مدال فیلدز را از پارک‌گئون‌های رئیس‌جمهور کره جنوبی در مراسم افتتاحیه کنفرانس جهانی ریاضیات دریافت کرد.

این برای اولین بار در تاریخ هفتاد و شش ساله جایزه فیلدز بود که یک ریاضی‌دان زن به آن دست می‌یافت و همچنین اولین جایزه علمی در این سطح برای یک ایرانی. این دو نکته سبب شد که بسیاری از پایگاه‌های اطلاع رسانی و شبکه‌های اجتماعی در خارج و داخل ایران به این خبر بپردازند، حتی پیش از اهدای رسمی جایزه و همزمان با انتشار اسامی برندگان بوسیله اتحادیه جهانی ریاضیات.

در ایران نیز حسن روحانی رئیس جمهور نیز در پیامی که در وب سایت رسمی نهاد ریاست جمهوری منتشر شد، موفقیت مریم میرزاخانی را تبریک گفت، بالاترین مقام اجرایی و شاید تنها مقام رسمی کشور که بطور رسمی به این خبر واکنش نشان داد. در این پیام آمده که: کسب برترین جایزه ریاضیات در جهان را به شما تبریک می‌گویم. امروز ایرانیان می‌توانند به خود ببالند که اولین زن برنده جایزه "فیلدز" هموطن آنان است؛ آری باید که شایستگان بر صدر نشینند و قدر ببینند. همه ایرانیان در هر کجای جهان سرمایه های ملی این مرز و بوم هستند و من به نمایندگی از ملت ایران تلاش های علمی شما را ارج می نهم.

گروهی از منتقدان سیاست‌های آموزش‌عالی در ایران، این که "باید شایستگان بر صدر نشینند و قدر ببینند" را می‌فهمند و با آن هم موافقند ولی فاصله این جمله تا واقعیت‌های موجود در کشور را نمی‌توانند درک کنند و شاهد آن را خروج روز افزون همان شایستگان و افتخار آفرینی برای بیگانگان و صدر نشینی در جایی بغیر از خاک و بوم خود می‌دانند.


ریاضیدانِ با استعدادی که عمرش به دنیا بود

مریم میرزاخانی در سال ۱۳۵۶ در تهران متولد شد و دوره دبیرستان را در مدرسه فرزانگان تهران در حالیکه دارای دو مدال طلای کشوری و دو مدال طلای جهانی در المپیاد‌های ریاضی بود به پایان رساند.


مریم میرزاخانی؛ زنی که دوباره اول شد
عکس یادگاری دانش‌آموزان تیم‌های مختلف المپیادی در سال ۱۳۷۴ با مسئولان وقت. بسیاری از این دانش‌آموزان دیگر در کشور نیستند. خانم‌ها از سمت چپ به ترتیب، مریم میرزاخانی(تیم ریاضی)، پریسا فلاحی (تیم فیزیک)و رویا بهشتی زواره (ریاضی).



او دومین دختر شرکت کننده در المپیادهای جهانی از ایران بود که در دو سال پیاپی (۱۳۷۳ و ۱۳۷۴) مدال طلای المپیاد ریاضی را نصیب تیم ایران کرد. پیش از وی اولین دختری که از ایران راهی المپیادهای علمی شده بود خانم یاسمن فرزان (هم اکنون عضو هیات علمی پژوهشگاه دانش‌های بنیادی) بود که در رشته فیزیک به این مسابقات راه یافته بود.

وی سپس وارد دانشگاه صنعتی شریف شد و در آنجا به تحصیل در رشته ریاضیات مشغول شد. سال دوم تحصیل در دوره کارشناسی می‌توانست نقطه پایانی بر زندگی این دانشجوی مستعد باشد ولی تقدیر یا شانس او را از مرگی حتمی رهانید. تقدیری که با برخی از دوستانش یار نشد.

مریم میرزاخانی یکی از بازماندگان سانحه تلخ سقوط اتوبوس دانشجویان دانشگاه شریف است. بیست و ششم اسفند ۱۳۷۶ اتوبوس حامل دانشجویان نخبه ریاضی دانشگاه شریف شرکت‌کننده در بیست و دومین دوره مسابقات ریاضی دانشجویی که از اهواز به تهران بر می‌گشت حوالی شهرستان پل دختر در استان لرستان، به دره سقوط کرد. در این سانحه دو راننده اتوبوس و هفت دانشجو و استاد (آقایان لطفعلی زاده مهرآبادی، فرید کابلی، مهدی رضایی، آرمان بهرامیان، علی حیدری منفرد، علیرضاسایه بان، و رضا صادقی دارنده دو مدال طلای مسابقات جهانی المپیاد ریاضی) کشته و چند تن نیز مجروح شدند.

خانم میرزاخانی و دوستش رویا بهشتی زواره، که با هم کتاب نظریه اعداد را نوشته بودند، نیز از مجروحان این حادثه تلخ بودند و از آن جان بدر بردند. این سانحه و تصادف اتوبوس دانشجویان دختر دانشگاه الزهرا در فردای آن روز (بیست و هفتم اسفند) که در قالب کاروان راهیان نور عازم مناطق جنگی بودند، اعتراضات زیادی را در جامعه به همراه داشت. از اعتراض به سهل انگاری مسئولان دانشگاهی تا اعتراض به صدا و سیما که با اطلاع رسانی نامناسب و غیر حرفه‌ای این دو سانحه موجب عذاب مضاعف بازماندگان شده‌ بود. ولی به هرحال این اعتراض‌ها چیزی از تلخی این تصادف‌ها کم نکرد یا موجب عدم تکرار آن نشد.

سرنوشت خانم میرزاخانی، از این پس کمابیش شبیه سرنوشت بسیاری دیگر از نخبگان و مدال آوران المپیادهای علمی در ایران است. او پس از اتمام تحصیلات در ایران بلافاصله با بورس تحصیلی دانشگاه هاروارد به آمریکا مهاجرت کرد و در سال ۱۳۸۳ از این دانشگاه فارغ التحصیل و پس از آن از سال ۱۳۸۳ تا ۱۳۸۷ در پژوهشگاه ریاضی کلِی به عنوان پژوهشگر و بطور همزمان استادیار و پس از چندی استاد تمام دانشگاه پرینستون به کار و تحقیق مشغول شد.

مریم میرزاخانی؛ زنی که دوباره اول شد


وی از سال ۱۳۸۷ (سی و یک سالگی) تا کنون با سمت استاد تمام در دانشگاه استنفورد کار می‌کند، مقامی که رسیدن به آن در چنین سنی نشان از استعداد و لیاقت صاحب آن دارد و آخرین موفقیت ایشان نیز دریافت جایزه فیلدز و بجا گذاشتن نام خود در تاریخ بعنوان اولین ریاضی‌دان زن برنده این جایزه ارزشمند است.


حسرت حضور نخبگان در ایران

این که ادعا می‌شود سرنوشت میرزاخانی شبیه دیگر نخبگان است به این دلیل است که هر روز از منابع مختلف آمارهای نگران کننده‌ای از خروج نخبگان در کشور به گوش می‌رسد. برای مثال بر اساس تحقیقی که در سال ۱۳۹۱ منتشر شد و شامل پی‌گیری سرنوشت مدال آوران المپیادهای علمی در یک بازه ۱۴ ساله بود (از سال ۱۳۷۱ تا ۱۳۸۵)، نشان داد که بطور متوسط در همه رشته‌ها نزدیک به شصت و سه درصد از المپیادی‌ها به خارج از کشور مهاجرت کرده‌اند. این نسبت در رشته ریاضی نزدیک به هفتاد و هفت درصد و در فیزیک هفتاد درصد بوده است. به بیان دیگر ۸۸ نفر از ۱۲۱ مدال آور رشته‌های ریاضی و فیزیک در آن سال‌ها بطور کلی از کشور کوچ کرده‌اند و جای دیگری را برای زندگی و کار انتخاب کرده‌اند.

یا مثال دیگری که بی ارتباط با خبر موفقیت خانم میرزاخانی نیست اینکه، از بین بازماندگان سانحه اتوبوس دانشگاه شریف حداقل سه نفر به خارج از کشور کوچ کرده‌اند (مریم میرزاخانی، رویا بهشتی زواره، و هادی جرئتی) و هم اکنون در دانشگاه‌های مهم و مشهور جهان مشغول بکارند.

مهاجرت نخبگان به تنهایی نگران کننده نیست بلکه این کوچ دائم و بدون برگشت آنهاست که علاوه بر تبعات سنگین مالی برای کشور، ایرانیان و ایران را از سهم بردن از افتخارآفرینی آنها محروم می‌کند. اگرچه خسارت مالی که به کشور وارد می‌شود نیز غیر قابل چشم پوشی است. برای مثال بر اساس برآورد صندوق بین المللی پول، ایران، به دلیل مهاجرت نخبگان، سالانه حدود ۱۵۰ هزار میلیارد تومان متضرر می‌شود.

برای درک بزرگی این رقم بهتر است بدانیم که رقم کل بودجه کشور در سال ۱۳۹۳ برابر با ۷۸۳ هزار میلیارد تومان بوده است. یعنی خسارت خروج نخبگان برابراست با یک پنجم بودجه کل کشور. یکی از مسئولان دانشگاهی کشور در این باره به طنز گفته است که شاید این رقم خمس دارایی ماست که باید هر سال پرداخت کنیم.

از دیدن پیام آقای روحانی باید شادمان بود ولی شاید شیرینی این خبر و شادی از واکنش بجای رئیس جمهور را سوال‌های کوچکی تلخ کنند، سوالاتی مانند این که چه عواملی سبب شده است که میرزاخانی و دیگر نخبگانی مانند او کمتر تمایلی به بودن و کار کردن در کشور خود داشته باشند و چه می‌شد به جای نام دانشگاه پرینستون بعنوان محل اشتغال میرزاخانی، شریف، تهران یا هر دانشگاه ایرانی دیگر می‌نشست؟ این گونه سوال‌ها تلخ‌تر می‌شوند وقتی که بدانیم افرادی همانند خانم میرزا خانی برای کار کردن نیازمند آزمایشگاه‌های بزرگ و تجهیزات گران قیمت نیستند و فقط به محیطی امن و آرام و مجموعه‌ای که کار آنها را قدر بدانند احتیاج دارند.

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.